تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۰۴ فروردين ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۳ نظر

صنعت نفت ایران چگونه ملی شد؟

ملی شدن صنعت نفت ایران تاریخ دور و درازی دارد و تاثیرات فراوانی بر مناسبات قدرت در ایران داشته است. در گزارش رویداد۲۴ تاریخچه آغاز مذاکرات تا پایان آن را بخوانید؛ تاریخچه‌ای که مهمترین دوران آن در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق بوده است.

صنعت نفت ایران چگونه ملی شد؟

رویداد۲۴ صنعت نفت نقشی بسیار مهمی در مناسبات سیاسی و اقتصادی یک قرن گذشته ایران داشته است. سرگذشت صنعت نفت در ایران با امتیاز دارسی آغاز می‌شود. در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی، ویلیام ناکس دارسی حقوق ۶۰ ساله اکتشاف، استخراج و فروش نفت را برای ۶۰ سال از مظفرالدین شاه خرید. دارسی امتیاز خود را به شرکت نفت «برمه-انگلیس» فروخت و یک سال بعد از آن شرکت «پرشیا-انگلیس» تاسیس شد. در سال ۱۲۸۷ اولین حلقه نفت ایران در حوالی مسجد سلیمان کشف شد. بریتانیا همچنین شیخ خزعل را برای دادن امتیاز اکتشاف واستخراج نفت در آبادان به بریتانیای کبیر راضی کرد.

تاسیس شرکت نفت ایران-انگلیس

در سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول، دولتمردان بریتانیایی تصمیم گرفتند، سوخت نظامی ارتش این کشور را از ذغال سنگ به نفت تغییر دهند، به همین دلیل پارلمان بریتانیا سهام عمده شرکت نفت «انگلیس-پرشیا» را خریداری کرد. در سال ۱۳۱۴ که رضاشاه نام پرشیا را به ایران تغییر داد، نام این شرکت نیز به «ایران-انگلیس» تغییر کرد. شرکت نفت ایران-انگلیس در سال های بعد از جنگ گسترش یافت و به یکی از هفت شرکت بزرگ جهان تبدیل شد. پس از جنگ جهانی دوم نیز این شرکت اهمیتی حیاتی برای بریتانیای کبیر داشت چرا که با شش میدان نفتی، روزانه بیش از ۳۵۷ هزار بشکه نفت تولید می‌کرد و سالانه ۲۴ میلیون پوند مالیات به دولت بریتانیا پرداخت می‌کرد. این ارقام در شرایط وخیم اقتصادی بعد از جنگ جهانی، بسیار قابل توجه بود. این اهمیت برای ایرانیان دو چندان بود؛ چرا که بزرگترین پالایشگاه نفت در جهان را در آبادان ایجاد کرده بودند و شرکت نفت «ایران-انگلیس» بزرگ‌ترین کارفرمای صنعتی در کشور محسوب می‌شد که بیش از ۶۳ هزار کارگر صنعتی داشت.

اما در این میان سهم ایرانیان از سود نفت بسیار ناچیز بود: بنا بر قرارداد دوم دارسی، ۲۰ درصد درآمد شرکت متعلق به دولت ایران بود در حالی که این ۲۰ درصد را با کسر مالیات و اغلب با تاخیر بسیار به ایرانیان پرداخت می‌کردند. این همه در شرایطی بود که برای مثال کشور مکزیک در همان زمان صنعت نفت خود را ملی کرده بود و کشور‌هایی مانند ونزوئلا، کویت و عربستان قرارداد‌های ۵۰ درصدی با پیمانکاران خارجی داشتند.

زمینه‌های تشکیل جبهه ملی

در اواخر دهه ۳۰، مطبوعات ایران مدام از این موضوع می‌نوشتند که در تمامی این سال‌ها سهم ایرانیان از ذخایر نفت زیر پایشان تنها و تنها ۱۰۵ میلیون پوند بوده؛ در حالی که ۱۷۰ میلیون پوند مالیات تنها به دولت بریتانیا داده شده است. از طرفی هم آمریکا در این ماجرا ذینفع بود؛ چرا که بریتانیای کبیر در عوض بدهی‌های جنگی که به ایالات متحده داشت نفت را با قیمت بسیار کمتر از قیمت جهانی به ایران می‌فروخت. اما خود ایرانیان مجبور بودند نفت را به قیمت جهانی از بریتانیا خریداری کنند.


بیشتر بخوانید: مشکل اسلام‌گرایان با دکتر مصدق چه بود؟


عامل دیگر نارضایتی به تبعیض گسترده نژادی و طبقاتی بین کارگران ایرانی و غیر ایرانی باز می‌گشت. شرکت با فارسی زبان‌ها قرارداد دائم نمی‌بست و اجازه نمی‌داد کارگران از سطح کارگران ساده بالاتر بروند و کارگران ماهر را از هند و فلسطین استخدام می‌کرد. در حالی کارکنان بریتانیایی شرکت در خانه‌های مجلل با آشپز و خدمتکار زندگی می‌کردند، کارگران ایرانی در حلبی‌آباد‌های آبادان سکنی گزیده بودند و دستمزد و تغذیه و بهداشت بسیار نامطلوبی داشتند. این نابرابری به حدی بود که کارگران بریتانیایی در نامه‌ای به لندن از نگاه نژادپرستانه شرکت به ایرانیان شکایت کردند.

در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی کارگران دست به اولین اعتصاب خود زدند و متاثر از گروه‌های زیرزمینی چپ خواستار حق مسکن، دستمزد روزانه، ساعات کار روزانه ۸ ساعت و حق تشکیل اتحادیه مستقل شدند اما شرکت به سرعت این اعتصاب‌ها را سرکوب کرد و از شاه به خاطر همیاری و کنترل اوضاع تشکر کرد.

اعتصاب بزرگ بعدی در تیر ماه ۱۳۲۵ با حضور بیش از ۸۰ هزار کارگر رخ داد و به سراسر مراکز نفت‌خیز جنوب گسترش یافت. در میانه تظاهرات زنی که نامش را نمی‌دانیم یک سخنرانی تاریخی ایراد کرد: «رفقا، نفت برای ما در حکم جواهر است باید این جواهر را پس بگیریم وگرنه انسان‌های بی ارزشی هستیم.» این سخنرانی اولین مطالبه عمومی برای ملی کردن صنعت نفت بود.

این اعتصاب‌ها از لحاظ مضمون، خواست‌های سیاسی و صنفی و نیز از نظر شرکت‌کنندگان در تاریخ جنبش کارگری ایران بی‌سابقه بود. مطالبات اعتصاب‌کنندگان عبارت بود از: برکناری «مصباح فاطمی»، استاندار خوزستان، اجرای کامل قانون کار، خلع سلاح عشایر خوزستان که در خدمت شرکت نفت بودند و جلوگیری از دخالت‌های شرکت نفت در امور سیاسی ایران.

دولت برای در هم شکستن اعتصاب حکومت نظامی اعلام کرد. عشایر مسلح جنوب به تحریک شرکت نفت «ایران-انگلیس» به کارگران اعتصابی یورش بردند، ۴۷ نفر از کارگران جان باختند و ۷۰ تن نیز زخمی شدند. دولت بریتانیا دو کشتی جنگی به ایران ارسال کرد که در بندر آبادان پهلو گرفتند.

در تیر ماه همان سال، شرکت برای دستیابی به سود بیشتر مزد روز جمعه را لغو کرد و بحران شدت گرفت. این بار ۶۵ هزار نفر از کارگران پالایشگاه و میادین نفتی در خوزستان اعتصاب کردند. اعتصاب کنندگان شامل تکنیسین‌ها، دفترداران، معلمان و حتی آشپز‌های خانه‌های انگلیسی را شامل می‌شد. بسیاری از کارگرن دستگیر شدند اما شرکت در نهایت پذیرفت دستمزد‌ها را بالا ببرد و حقوق روزجمعه را بپردازد. اما تبعیض بین کارگران انگلیسی و ایرانی همچنان باقی بود.

مجموعه این اتفاقات و بدبینی دیرینه ایرانی‌ها نسبت به استعمارگران انگلیسی، خشم ایرانیان را نسبت به دولت بریتانیا بیش از پیش کرده بود. به ویژه که استعمارگر دیگر قرن نوزدهم، یعنی روسیه تزاری، که تا آن زمان همواره نقش منفی در ایران بازی کرده بود و اقداماتش حتی بیش از دولت بریتانیا علیه منافع ملی ایران بود، پس از انقلاب اکتبر، تمام امتیازات استعماری خود را در ایران لغو کرده بود و اینک بریتانیا بزرگترین دشمن خارجی ایرانیان بود. مجموع این رخداد‌ها، فضا را برای شکل‌گیری یک جنبش فراگیر ملی برای احقاق حقوق نفتی ایرانیان محیا کرد: نهضت ملی‌شدن صنعت نفت ایران. رهبری سیاسی این جنبش را دکتر محمد مصدق و یارانش در جبهه ملی ایران بر عهده داشتند و ملی شدن صنعت نفت بیش از همه با نام مصدق شناخته می‌شود.

ورود دکتر مصدق به مجلس شورای ملی 

دکتر مصدق در دوره شانزدهم وارد شورای مجلس ملی شد و نزدیک‌ترین چهره‌ها به وی افراد جوان و ملی‌گرایی بودند که عمدتا در رشته‌هایی مانند حقوق و علوم انسانی تحصیل کرده بودند: افرادی چون دکتر علی شایگان، حقوقدان و مدرس دانشگاه تهران، دکتر حسین فاطمی که اولین فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری از فرانسه بود، حسین مکی که ابتدا از نزدیکان قوام بود و بعد‌ها به سوی مصدق گرایش پیدا کرد و ۹ نفر دیگر که همگی عضو حزب ایران بودند. همچنین مهندس کاظم حسیبی مشاور دکتر مصدق در امور فنی بود و الهیار صالح، سفیر ایران در ایالات متحده، به دکتر مصدق در امور مربوط به آمریکا مشاوره می‌داد.


بیشتر بخوانید:از «دارسی» تا «کنسرسیوم»/ ملی شدن صنعت نفت ایران چگونه انجام شد؟


آبراهامیان در کتاب «کودتا» می‌نویسد: «اکثر این افراد از خانواده‌های اشرافی، زمیندار و بازاری بودند. بسیاری از آنها سید بودند اما در اسم خود از عنوان «سید» استفاده نمی‌کردند. این افراد که حلقه درونی جبهه ملی را تشکیل می‌دادند، همگی تحصیل کرده و متخصص بودند که همین امر به دکتر مصدق امکان مانور در زمینه‌های مختلف به واسه تخصص مشاورانش می‌داد.»

جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم یازده کرسی را به دست آورد و دکتر مصدق نفر اول تهران شد. انجمن‌های طبقه متوسط، روشنفکران و اصناف بازار اغلب طرفدار و حامی جبهه ملی بودند. همه این‌ها باعث می‌شد کمتر سیاستمداری جرات مخالفت با جبهه ملی و جنبش ملی شدن صنعت نفت را داشته باشد.

جبهه ملی به صورت ناخواسته و غیرمستقیم حمایت حزب توده را نیز به دست آورده بود. حزب توده بر اتحادیه‌های کارگری مسلط بود و پشتیبانی ارزشمندی را در اتحادیه‌ها برای مصدق فراهم کرد. با این حال حزب توده با وجود حمایتش از ملی کردن صنعت نفت، خود مصدق را نماینده بورژوازی کمپرادور(وابسته) می‌دانست و به اعضای جبهه ملی حمله می‌کرد. این موضع تا تیر ۱۳۳۱ ادامه داشت و پس از آن تاریخ بود که حزب توده به مصدق نزدیک شد.

دکتر مصدق با ورود به مجلس شورای ملی طرح ملی شدن صنعت نفت را کلید زد. بزرگترین مانع این طرح رزم آرا بود که مدت زمان کوتاهی، از پنجم تیر تا شانزدهم اسفند ۱۳۲۹ نخست وزیر شده بود. با ترور رزم آرا حسین علاء نخست وزیر شد که با درخواست شاه استعفا داد. با تصویب لایحه پیشنهادی جبهه ملی مبنی بر ملی کردن نفت شمال و جنوب ایران در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ هر دو مجلس، سنا و شورا، با اکثریت طرح را تصویب کردند.

نخست‌وزیر شدن دکتر مصدق

دکتر مصدق در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ به نخست‌وزیری رسید و بلافاصله پس از پذیرفتن خواهان رای‌گیری مخفیانه در مجلس شد و پیش از دانستن نظر شاه رای گیری را برگزار کرده و با اکثریت آرا انتخاب شد. مصدق دست شاه را خوانده بود و نقشه او را علیه خودش به کار برده بود. مصدق بلافاصله و در همان جلسه قانون خلع ید از شرکت ایران–انگلیس را به تصویب رساند.

مصدق شرکت ملی نفت ایران را تاسیس کرد و از شرکت نفت ایران-انگلیس خواست تا منابع و کنترل مدیریت منابع را به آرامی منتقل کنند. با مقاومت انگلیسی‌ها مصدق دستور تصرف چاه‌های نفتی و دفاتر شرکت نفت ایران-انگلیس را داد. بریتانیا در عوض صادرات نفت ایران را ممنوع کرد و از ایران به سازمان ملل شکایت کرد. مصدق با حضور در سازمان ملل شخصاً علیه بریتانیایی‌ها سخنرانی کرد. اقدامات بریتانیا بیشتر شد و دارایی‌های ایران را مسدود کرد و مقدمات تحریم اقتصادی ایران را فراهم کرد. همچنین در دادگاه بین‌المللی لاهه حضور یافت و صلاحیت آن دادگاه را برای رسیدگی به دعوای حقوقی بین یک شرکت و یک ملت را زیر سوال برد.

از دست دادن نفت ایران برای بریتانیا به معنی از دست دادن قیمت‌گذاری روی نفت بود و بسیار گران تمام می‌شد. آمریکا که از استخراج نفت ایران توسط بریتانیا نفع می‌برد از ترس گران‌تر شدن نفت در آینده و احتکار آن توسط کشور‌های نفت خیز وارد مناقشه «ایران-بریتانیا» شد. بنابر اسناد وزارت خارجه بریتانیا، انگلیسی‌ها حاضر بودند هرگونه امتیازی اعم از سود بیشتر و سهام به ایرانیان بدهند، ولی به هیچ وجه حاضر به دادن «کنترل نفت» نبودند.

آمریکا و بریتانیا برای حل این مشکل تصمیم گرفتند ملی شدن صنعت نفت را در ظاهر بپذیرند اما در عمل کنترل آن را در اختیار داشته باشند. سرسختی مصدق و غیرقابل انعطاف بودن خواسته‌هایش، مانعی جدی برای این امر بود و آمریکا و بریتانیا راهی جز ساقط کردن دولت مصدق برای حفظ قدرت خود در زمینه انرژی نداشتند. از همین رو دستگاه پروپاگاندای بریتانیا و ایالات متحده حمله‌ای تمام‌عیار را به مصدق و یارانش آغاز کرد و انواع نسبت‌های ناروا را به اعضای جبهه ملی نسبت داد. رادیو بی بی سی فارسی هم مدت زمان برنامه‌هایش را دو برابر کرد و مدام با دعوت از «کارشناسان» و پخش برنامه‌های متعدد تکرار می‌کرد که ملی شدن صنعت نفت حاصلی جز فقر و فلاکت برای ایرانیان نخواهد داشت.

آبراهامیان می‌نویسد: «حملات تبلیغی بریتانیا به قدری موثر افتاد که تا همین امروز بسیاری معتقدند بریتانیا و آمریکا به دنبال مصالحه با مصدق بودند، ولی او با سرسختی و لجاجت هر گونه صلح را رد می‌کرد و فرصت‌ها را می‌سوزاند.»

با ادامه تنش‌ها بریتانیا به دلیل آنچه نقض یکطرفه قرارداد می‌نامید، از ایران در دادگاه لاهه شکایت کرد. دیوان در حکم موقت پیشنهاد کرد که تا زمان حل اختلافات شرکت ملی نفت ایران توسط یک هیات پنج نفره متشکل از دو بریتانیایی، دو ایرانی و یک نفر از کشوری ثالث اداره شود.

ایرانی‌ها این حکم را نقض حاکمیت ملی خود دانستند و رد کردند. بریتانیا و ایالات متحده همزمان از طرق دیگری یعی در پیروزی در نبرد با مصدق داشتند. از تحریم و بلوکه کردن دارایی‌های ایران تا فرستادن تجار و متخصصین به ایران برای اقناع مصدق در جهت منافع خود. اما هیچکدام این‌ها اثربخش نبودند. درگیری‌هایی که در روز ورود نماینده بریتانیا به تهران بین حزب زحمتکشان و سومکا که مزدوران سی‌آی‌ای بودند با حزب توده که علیه بریتانیا راهپیمایی ترتیب داده بود باعث شد کشته شدن ۱۶ نفر شد که مصدق به همین بهانه زاهدی را برکنار کرد و رئیس پلیس را به دادگاه کشاند.

با بی‌نتیجه ماندن اقدامات فریبکارانه بریتانیا و آمریکا، نهایتا بریتانیا شکایتی را علیه ایران به شورای امنیت تسلیم کرد. مصدق و یارانش در همان سال به نیویورک رفتند و در سازمان ملل متحد از حق انکارناپذیر ایران برای ملی کردن صنعت نفت دفاع کردند. مصدق شرکت نفت ایران انگلیس را با کمپانی هند شرقی مقایسه کرد و از مقاومت مردم ایران علیه استعمار تا آخرین قطره خونشان سخن گفت.

کودتای بریتانیا علیه دولت مصدق

پس از وقایع سی تیر و بازگشت مصدق به نخست‌وزیری، بریتانیا و آمریکا دیگر کاملا متقاعد شده بودند که تنها راه خلاصی از شر مصدق کودتای نظامی علیه اوست. انگلستان و آمریکا براندازی مصدق را با تبلیغات علیه او شروع کردند. تبلیغاتی که دامنه گسترده‌ای از رادیو بی بی سی تا مطبوعات و تطمیع نزدیکان مصدق را شامل می‌شد. پس از آن برنامه عملی خود را پیش بردند.دولت بریتانیا به جاسوسان خود دستور داد با نظامیان برجسته ایرانی که منافعشان با اصلاحات مصدق در خطر افتاده بود وارد مذاکره شوند و آن‌ها را برای کودتا آماده کنند. بریتانیا همچنین از طریق برادران رشیدیان پول کلانی به بسیاری از روزنامه نگاران، روحانیون، اراذل و اوباش و دیگر مخالفان مصدق رساند. کودتایی در روز ۲۵ مرداد انجام شد که در آن قرار بود طبق نقشه، شاه فرمان عزل مصدق را امضا کند و گارد سلطنتی فرمان عزل را با محاصره خانه مصدق به او برساند. ولی نیرو‌های نخست وزیری گارد سلطنتی را خلع سلاح کردند و کودتای ۲۵ مرداد شکست خورد. درروز ۲۸ مرداد، اما کودتای آمریکا و بریتانیا موفقیت آمیز بود.

پیامد‌های کودتا بسیار دامنه‌دار و عمیق بودند. روحانیون و شاه مصدق را از بین بردند، اما نتوانستند جذبه معنوی او را از بین ببرند. شبح مصدق تا همین امروز در فضای تاریخی سیاسی ما در گردش است. آبراهامیان معتقد است کودتای ۲۸ مرداد عملا راه را برای رشد جنبشی دینی باز کرد. کودتا با حذف جنبش‌های ناسیونالیستی، سوسیالیستی و لیبرال راه را برای رشد و گسترش بنیادگرایی اسلامی باز کرد.

محمدعلی موحد در کتاب خواب آشفته نفت می‌نویسد آمریکا و انگلستان اینگونه تصور می‌کردند که حضور دکتر مصدق می‌تواند سدی مقابل مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها در ایران باشد و مصدق نیز این تصور را شدت می‌بخشید، اما در نهایت همین نقطه قوت به ضعف دکتر مصدق تبدیل شد و مخالفان مصدق این تصور را القا کردند که پیرمردی مریض همچون مصدق نمی‌تواند برای مقابله با نفوذ مارکسیست‌ها تاثیری داشته باشد.

در نتیجه کودتای مرداد، تمام نیرو‌های ترقی‌خواه و وطن‌دوست سرکوب شدند و عملا راه برای بنیادگرایی باز شد؛ نتیجه این تک قطبی شدن نیرو‌های سیاسی را در ایران امروز می‌توان مشاهده کرد.


خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
3
4
ملی نشد
پاسخ ها
احمد دوزنده مبرز جانباز
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۲
توسط ناجی ایران رضا شاه بزرگ که ویرانه‌ای را از قاجار تسبیح انداز و جادو جنبل کن هوس ران و حرمسرا دار و تولید ایجاد پرستوی حکومتی پس پاینده ایران تا ابد جاوید شاه ????????
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۲ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
0
0
روحت شاد مصدق . اگر امروز را ببینی ، حیرت میکنی ، که چگونه هم قطاران آقای کاشانی ، ثروت نفت را مال خود کرده اند و براحتی بدون کنترل دولت ، آنرا می‌فروشند و با چه قیمت نازلی آنهم به چین ضد خدا و خدا ناباور . خداییش ، باور اینهمه اقدامات ضد مردم، سخت است
نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان