با مسئله به نام «زنان» چه کنیم؟
رویداد۲۴- سوسن شریعتی در روزنامه ایران نوشت: واقعیت این است که امروزه «زنان» بدل به مسأله شدهاند. به لحاظ فلسفی «مسأله» زمانی بوجود میآید که امری بدیهی، بداهت خود را از دست بدهد و به پرسش گذاشته شود. بنابراین، وقتی از «مسأله شدن زنان در ایران معاصر» سخن میگوییم، به این معنا است که باید همه چیز را از ابتدا بازتعریف کرد؛ اینکه زن کیست؟ زنانگی چیست؟ جایگاهش در قدرت کجا است؟
سیمون دوبوار، یکی از چهرههای برجسته فلسفه اگزیستانسیالیسم و نویسنده کتاب «جنس دوم» از جمله متفکران فمنیستی است که به زن به عنوان یک مسأله اندیشیده است. او در سال 1952 پرسشی اساسی را با این عنوان که «ما زن هستیم یا زن میشویم؟» مطرح کرد. به زعم او، ماهیتا و ذاتا تعریفی برای «زن» وجود ندارد و زنانگی و مردانگی ماهیتی در حال شدن و شکل گرفتن است.
همزمان با رنسانس و بازاندیشی در مفهوم انسان، بازاندیشی در مفهوم زن نیز شکل گرفت. واقعیت این است که دینداری در قرون وسطا بر اساس گناه اولیه تعریف میشد که مسبب آن زن بوده است. اما با رفورم دینی در قرن 15-16 اصل اینکه گناهی صورت گرفته یا خیر؟ به پرسش گذاشته شد و مورد بازنگری قرار گرفت. به نظر میرسد موتور محرک مؤمن در فرهنگ دینی مسیحی قرون وسطا، احساس گناه و پشیمانی از آن بود و مؤمن فردی دانسته میشد که پیوسته عذرخواهی میکند و کفاره میدهد.
اما در رویکرد اومانیستی قرن هجدهم و نوزدهم، هبوط به گونه دیگری تعریف میشود و اتفاقا با خوردن میوه ممنوعه است که از انسان اعاده حیثیت میشود. در نتیجه همه امور در پی تغییر نگرش ما به انسان بازتعریف میشود؛ اینکه عصیان انسان در برابر خداوند، اتفاقا توطئه است، به تعبیر شریعتی، خواست خدا این است که خواست انسان محقق شود (خدا خواسته که انسان میوه ممنوعه را بخورد)، بنابراین، زنان نه تنها، همدست شیطان نیستند بلکه سرآغاز آگاهیاند، و اینجا است که از جایگاه زن اعاده حیثیت میشود و اساسا پس از رواج این جهانبینی است که زنان نیز جزء بشر محسوب میشوند.
واقعیت این است که زنان برای تثبیت جایگاه خود در اجتماع همواره همچون روشنفکران با سه «پ» درگیر بودهاند، pop، peopel، prince که به ترتیب نماینده «قدرت دینی»، «افکار عمومی» و «قدرت سیاسی» است و تا در این سه حوزه بازنگری صورت نگیرد، جایگاه زنان در جامعه همواره محل پرسش خواهد بود.
در ایران امروز نیز، به نظر میرسد که موقعیت زنان با مناسبات قدرت و سلسله مراتب آن، موقعیت قانون و نظام سنتی مواجه است که این امر خود بازنمایی کننده موقعیت پارادوکسیکال قانون در ایران معاصر است که م کوشد به نوعی هم این و هم آن باشد، به این معنا که علیرغم اینکه گاه قانون حق مشارکت در امر اجتماعی را برای زنان می ذیرد اما این اتوریته افکار عمومی و نظام سنتی است که از این امر ممانعت میکند.
بر این اساس، معتقدم، ما امروزه با مسأله شدن زنان در جامعه مواجهایم و باید در خصوص چیستی زن و موقعیت و جایگاهش در جامعه مدرن بازاندیشی کنیم.