تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۰۱ آذر ۱۳۹۸

«فوتبال ۱۲۰» را از دست ندهید/ حال آدم را خوب می‌کند!

این یادداشت بیشتر به خاطر لذت از گفت و گویی بسیار جذاب است با جان لوییجی بوفون و اگر از تلویزیون ندیده اید و اگر اینترنت شما وصل شد جست و جو کنید و ببینید. (همه جا را وصل کنید لطفاً. ما داشته باشیم و مخاطب نداشته باشد چه فایده؟).

رویداد۲۴سال‌ها پیش خوانده بودم که یاسر عرفات رهبر فقید سازمان آزادی‌بخش فلسطین در گفت و گویی دربارۀ زندگی شخصی خود گفته بود «شب‌ها، قبل از خواب، کمی کارتون از تلویزیون تماشا می‌کنم تا در خواب دیگر، درگیر سیاست و اتفاقات روزمره نباشم.»

خبرنگار به جای شگفت‌زده شدن از پاسخ یک سیاست‌مدار/ مبارز و متخصص مذاکره که آن زمان ۶۰ ساله بود، از او می‌پرسد: کدام کارتون (انیمیشن)؟ و ابو‌عمار بی درنگ پاسخ داده بود: «تام و جری».

مشخص نیست واقعاً در واپسین ساعات شبانه روز ولو دقایقی، «تام و جری» تماشا می‌کرده یا می‌خواسته تمثیلی به کار بَرَد، چون در این انیمیشن، «جری» یا همان موش کوچولو، «تام» یا گربه را عاصی می‌کند و لابد می‌خواسته دربارۀ تلاش‌های کامیاب یا ناکام خود برای بازپس گرفتن دست‌کم بخشی از خاک و حقوقِ فلسطینی‌ها به زبان بین‌المللی و همه‌کس‌فهم تمثیلی به کار برده باشد.

به همین خاطر و به تأسی از او هر چه به زمان خواب شبانه نزدیک می‌شوم ترجیح می‌دهم برنامه‌ای آرامش‌بخش و دور از هیاهوی روزانه تماشا کنم.

این مقصود در تلویزیون ایران با برنامه‌هایی، چون «دو قدم مانده به صبح» محمد صالح علا از شبکه ۴ یا «رادیو هفت» رفیق خودمان منصور ضابطیان، حاصل می‌آمد و غالب اوقات با همان ۹۰ عادل فردوسی‌پور. (البته تنها تلویزیون این آرامش را نمی‌بخشد که می‌دانیم در غالب اوقات به عکس عمل می‌کند و ما را با خشم روانۀ تخت خواب می‌کند و چند بیت شعر یا نوای موسیقی برای چنین مقصودی مناسب‌تر است).

این مقدمۀ ظاهراً بی‌ربط با تیتر مطلب از آن روست که بگویم پس از یک هفتۀ پرالتهاب و پر از اخبار منفی و نگران‌کننده، تماشای «فوتبال ۱۲۰» از شبکۀ تلویزیونی «ورزش» یک اتفاق خوب بود و این سطور را می‌نویسم تا بگویم «حالِ آدم را خوب می‌کند» و اگر پنج‌شنبه شب ندیده‌اید، ساعت ۱۸:۱۰ روز جمعه اول آذر ۱۳۹۸ و ۱۲:۱۵ شنبه دوم آذر ۱۳۹۸ بازپخش آن را می‌توانید تماشا کنید.

راست این است که با همان انگیزۀ پیش‌گفته، سال‌ها به تماشای برنامۀ ۹۰ با شناسه و هویت عادل فردوسی‌پور می‌نشستم. چون لذت زندگی را در آن جاری می‌کرد و تنها فوتبال نبود.

در ۸ ماه ۹۸، اما ۹۰ در کار نیست و تحمل محمد حسین میثاقی را با ۹۰ جعلی که به نام فوتبال برتر به خورد مردم می‌دهند نیز ندارم.

هر چند مانند «استادِ خود» - تعبیری که برای عادل به کار می‌بُرد- جویده و تند صحبت نمی‌کند و بسیار می‌کوشد ادای او در بیاورد، اما جدای این که نماد ناوفاداری در روزگار مدرن شده، آن، «آنِ» نود را ندارد که پیوند دادن فوتبال با زندگی بود و این همان نکته‌ای است که رییس جوان و جویای نام جدید درنیافت و خیال کرد اشارات عادل به برجام و قیمت دلار و ابراز علاقۀ ویژه به ناصر حجازی و احترام به صفایی فراهانی و اهل قلم و ترجمه بودن، فراتر از انتظاری است که از یک برنامۀ ورزشی متصور است و تنها باید مجری باشد یعنی از گوشی بگویند و او عمل کند و البته برای این کار عروسک کفایت می‌کند، ولی عروسک گردانی هم آدم هنرمند می‌خواهد در اندازه ایرج طهماسب و حمید جبلی و آن‌ها را هم هر از گاهی می‌رانند!

عادل، اما فیفایی فکر می‌کرد نه المپیکی و به خاطر همین نگاه است که جذابیت جام جهانی فوتبال با تنها یک رشته از المپیک با آن همه رشته بیشتر است.

با این انتظار و پس از یک هفتۀ ناگوار که همه جور خبر بد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داشت، پای «فوتبال ۱۲۰» نشستم تا مثل «ورزش و مردم»‌های دهۀ ۶۰ که سخنرانی‌ها و ورزش زورخانه و پرگویی‌های مرحوم مجری طنز پرداز را تحمل می‌کردیم تا گل‌های اروپایی را تماشا کنیم، ولی فراتر از یورو ۲۰۲۰ بود. نه فقط به خاطر صدای عادل روی چند آیتم که، چون روح نود در آن دمیده شده است در حالی که رفتار مجری آرام و بی حاشیه هیچ شباهتی به ورجه وورجه‌های عادل ندارد.

فوتبال ۱۲۰ پنج شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۸ یک برنامۀ استاندارد و واقعاً جذاب بود. (می‌نویسم "بود"، چون عجالتا دربارۀ این ویژه‌برنامه می‌نویسم). هم به خاطر جذابیت فوتبال اروپایی و هم پرداختن به مسابقات پر‌گل مقدماتی یورو ۲۰۲۰ و هم، چون دوباره ایتالیا، ایتالیا شده ولو برخی بگویند رقبای بعدی که مثل لیختن اشتاین نیستند.

اما چرا توصیه می‌کنم بازپخش آن را ببینید یا اگر همین روال، حفظ می‌شود برنامه‌های بعدی را نیز؟

اول به این خاطر که آرامش‌بخش است و حال و هوای ۹۰ را دارد و حتی می‌توان گفت حاشیه‌ها و فرعیات ۹۰ را ندارد، اما روح زندگی در آن جاری است خاصه این که گاهی صدای عادل فردوسی‌پور را می‌شنوی. صدا و خاطره‌ای که شاید تنها برای دو نفر – علی فروغی و محمد حسین میثاقی- ناخوشایند باشد.

دوم این که «حمید محمدی» بازگشت خوبی به این برنامه داشته و جای میثاقی یی نشسته که حالا در رؤیای ۹۰ است.

ویژگی حمید محمدی این است که لحن و آرامش و متانتی دارد که شاید از هنر‌مند بودن او (اهل خوش‌نویسی و آواز و کتاب‌خوانی و خلوت‌گزینی) برآید و تماشای برنامه را برای علاقه‌مندان حوزه‌های فرهنگ و هنر هم جذاب می‌کند ولو این همه آرامش را برخی با هیاهوی ورزش مناسب ندانند.

سوم البته همین ویژه برنامۀ یورو ۲۰۲۰ بود. چه بازی‌هایی و چه گل‌هایی و البته چه «ایتالیا» یی!

اگر جام جهانی روسیه را در غیاب ایتالیا تجربه کردیم حالا روبرتو مانچینی انقلابی برپا کرده و ۱۰۰ درصد امتیاز ۱۰ بازی مقدماتی را دریافت کرده و در نظر سنجی برنامه هم بخت اول قهرمانی یوروست.

جدای جنبه‌های تخصصی، سه بخش فوتبال ۱۲۰ که با زندگی و جامعه پیوند بیشتری داشت و به روشنی نگاه عادل فردوسی‌پور را در آن می‌دیدی یکی گفت و گویی بسیار جذاب است با «جان لوییجی بوفون» دروازه‌بان افسانه‌ای «یوونتوس» که هر چند جام جهانی و ثبت رکورد آن را به خاطر راه نیافتن ایتالیا به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه از دست داد، اما با ایستادن دوباره در دروازۀ یوونتوس آن هم در ۴۱ سالگی رکورد دیگری ثبت کرد: ۹۰۳ بازی برای این باشگاه! دیگری مروری بر تاریخ دیدار‌های برزیل و آرژانتین و ستاره‌های دیروز و امروز آنان از پله و مارادونا تا کاکا و مسی در این سال ها.

سومی هم «داستان‌های الهام بخش از چهار گوشۀ دنیا» که نگاهی کاملاً انسانی به فوتبال دارد تا آن را تنها در خدمت سرمایه داری ندانیم.

این یادداشت، اما چنان که گفته شد بیشتربه خاطر گفت و گویی بسیار جذاب است با جان لوییجی بوفون و اگر از تلویزیون ندیده اید و اگر اینترنت شما وصل شد جست و جو کنید و ببینید. (همه جا را وصل کنید لطفاً. ما داشته باشیم و مخاطب نداشته باشد چه فایده؟).

بوفون مرا البته به یاد ناصر حجازی هم می‌اندازد با همان قد و بالا و همان قدر با شخصیت و البته نه کاملا به خوش تیپی ستارۀ فقید خودمان و شاید بخشی ازذوق زدگی به خاطر خاطره‌هایی باشد که با او داریم.

دل آدم می‌سوزد که «جی جی» در ۴۱ سالگی می‌تواند به باشگاه محبوب خود بازگردد، ولی ناصر خان در ۲۷ سالگی و به خاطر طرح ابلهانه ۲۷ ساله‌ها ناچار از ترک تیم ملی و حتی باشگاه خود شد و سر از بنگلادش درآورد و چه روزهایی؛ گزینۀ منچستر یونایتد برای دروازه بانی ناگزیر بود شکم خود را با موز سیر کند.

حجازی هم البته به باشگاه بازگشت، اما دیر و با فراز و نشیب‌های مربی گری دست و پنجه نرم می‌کرد.

گفتگو با بوفون از همه نظر جذاب است خصوصا اشارات او به سه شیء و یک خاطره و یک جمله درخشان در پایان.

آن ۳ شیء این‌ها هستند: یکی «وزنه»‌ای که یادآور پدر اوست، چون قهرمان وزنه برداری بوده و دیگری «دیسک» مادر، چون او نیز مدت‌ها رکورددار «پرتاب با دیسک» بوده و همین کافی است تا با زمینۀ خانوادگی و روح ورزش در خانوادۀ او آشنا شویم (و جالب این که از «ژن خوب» خود سخنی نمی‌گوید و همه را به حساب پشتکار می‌گذارد).

آدم به یاد کسانی هم می‌افتد که تا پدر و مادر از دنیا می‌روند همۀ وسایل را به سمساران می‌سپارند و گمان می‌کنند اشیا جامداتی بی روح اند حال آن که برخی اشیا روح دارند و خاطرات فراوان در دل آنان حک شده است.

شیء سوم، اما مهم‌تر است: «سوگند نامه برای دروازه» که فراتر از متن سخنرانی احتمالی به پاس ۲۵ سال دروازه بانی مستمردر عالی‌ترین سطوح ملی و باشگاهی – از ۱۷ تا ۴۲ سالگی- است:

«از روزی که به صورتت نگاه نکردم، شیفتۀ تو شدم تا از تو حفاظت کنم» و در آن از ارتباط متقابل بین دروازه بان و دروازه می‌گوید و یک آن خیال می‌کنی با یک فیلسوف رو به رویی که تنها ذهن خود را پرورش می‌داده نه بازیکنی که ۲۵ سال است جسم خود را در آماده‌ترین حالت ممکن نگاه داشته است و اینجا هم ناخواسته به یاد سوگند نامه‌های برخی حِرَف می‌افتی و بقراط و سقراط و باقی قضایا.

در روزگار نارضایتی ها، اما آخرین جملۀ جان لوییجی بوفون در خاطره بیشتر می‌ماند.

آنجا که می‌گوید: «وقتی راضی ام که در طول فصل، هیچ گلی دریافت نکرده باشم، اما این اتفاق، هیچ وقت رخ نمی‌دهد. پس هیچ وقت راضی نیستم، اما همین ناراضی بودن مرا به این نقطه رسانده که الآن هستم و باعث شده کسی باشم که هستم.»

فوتبال با همۀ رشته‌ها متفاوت است و حتی اگر اهل ورزش نباشی از آن لذت می‌بری، چون جلوه‌ای از زندگی است و به همین خاطر است که حمید محمدیِ خطاط و خبر خوان از عهدۀ اجرای یک برنامۀ فوتبالی برمی آید و مجید تفرشیِ سند پژوه و مورخ و حمید‌رضا صدرِ منتقد سینما و اقتصاد خوانده پی گیر و صاحب نظر حرفه‌ای فوتبال انگلیس اند و این همان نکته‌ای است که رییس جوان شبکۀ سه درنیافت و می‌خواست عادل را تنها در یک چارچوب محدود کند حال آن که تفاوت او به خاطر سرک کشیدن‌های او بود و هست.

یک بار دیگر ساعت ۱۸:۱۰ جمعه به تماشای بخش جذاب گفتگو با بوفون می‌نشینم. راستی آن بخش هم جذاب است که می‌گوید الهام بخش من برای دروازه بان شدن کار‌های نمایشی «توماس انکونو» دروازه بان کامرون در بازی با آرژانتین در جام جهانی ۹۰ در ایتالیا بود و پس از آن چنان با انگیزه کار کرد که سر از سری آ درآورد.

(اگر بخواهم دوباره گریزی به معقولات بزنم باید بگویم برخی تنها پای سفرۀ آماده نشستن و دست‌رنج دیگران را خوردن بلدند. بعضی، اما می‌توانند در یک شبکۀ مهجور یا جدید مثل شبکه ورزش یا شبکه نسیم برنامۀ پربیننده بسازند و گرنه مصادرۀ یک برنامۀ ۲۰ ساله و نشاندن دست‌یار به جای نفر اصلی از سرِ عادت به مصادره و رانت، که کاری ندارد. هنر این است که خودت بسازی و نان لیاقت و ذوق و نگاه خودت را بخوری).

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان