تاریخ انتشار: ۱۰:۵۰ - ۱۱ دی ۱۳۹۸

حکم اعدام آرمان ۲۳ ساله، به مدت ۳۰ روز متوقف شد/ تلاش برای صلح و سازش همچنان ادامه دارد

آرمان عبدالعالی پسر ۲۳ ساله‌ای که ۶ سال پیش به اتهام قتل دوستش «غزاله» به زندان افتاده بود و قرار بود حکم اعدامش ساعت ۵ صبح امروز ۱۱ دی اجرا شود، از پای چوبه دار نجات یافت و حکمش به مدت ۳۰ روز متوقف شد.
حکم اعدام آرمان
رویداد۲۴ پدر آرمان از مهلت یک‌ماهه قاضی به آرمان خبر داده و گفته که حکم اعدام موقتا به تعویق افتاده است.

پدر آرمان گفت: خانواده محترم غزاله با عطوفت، به آرمان مهلت یک‌ماهه دادند. امیدواریم در این مدت بتوانیم رضایت ایشان را کسب کنیم.

خانواده غزاله سحرگاه امروز در محل اجرای حکم اعدام حاضر شده بودند و پس از انجام تشریفات قانونی اجرای حکم اعدام، آرمان پای چوبه دار رفت. اما هنوز از علت مهلت دادن برای اجرای حکم خبری ارسال نشده است.

حسین شاملو احمدی، وکیل آرمان با تایید خبر توقف حکم اعدام پسر جوان، اعلام کرد بامداد امروز چهارشنبه خانواده غزاله به آرمان یک ماه فرصت دادند و اجرای حکم موقتا متوقف شد.

او گفت: خانواده غزاله کار بزرگی انجام دادند که خانواده آرمان از لطف و مهربانی ایشان تشکر می‌کنند و امیدواریم بتوانیم به صلح و سازش برسیم.

در این میان، عبدالصمد خرمشاهی دیگر وکیل آرمان عبدالعالی در خصوص صحت و سقم این خبر گفت: دستور توقف حکم اعدام به بنده اعلام نشده است. البته برای اجرای حکم هم نامه‌ای برای من به عنوان وکیل پرونده ارسال نشده بود.

وی با بیان اینکه امروز خبر‌هایی در خصوص احتمال به تعویق افتادن اجرای حکم آرمان به صورت غیررسمی به بنده گفته شد، ولی رسماً از سوی مراجع قضایی خبری داده نشده است، گفت: در صورت ورود رئیس قوه قضائیه به پرونده شاید زمان اجرای حکم به تعویق بیفتد و در صورت تعویق اجرای حکم، امیدواریم به ابهامات پرونده رسیدگی دقیقی شود.
 
روایت آرمان از ماجرای قتل غزاله

در جلسه دادگاه قاضی عبداللهی، ارمان را پای میز خواند تا از خودش دفاع کند. ارمان (که در آن زمان ۱۹ سال دارد) صدایش آرام و آهسته است. قاضی از او می‌خواهد که بلندتر صحبت کند. صورتش سفید شده و کلمات را جویده، جویده به زبان می‌آورد.

آرمان در جواب قاضی که از وی می‌پرسد آیا در ماجرای قتل غزاله مباشرت داشته است یا خیر، می‌گوید:

من و غزاله نزدیک عید در سفری در ترکیه با هم آشنا شدیم. هر دو با خانواده‌های مان به آن سفر رفته بودیم. بعد از آشنایی با تماس تلفنی با هم در ارتباط بودیم، اما بعد از مدتی در تهران همدیگر را دیدیم.

رابطه ما چند بار به هم خورد و دوباره از نو شروع کردیم. من خیلی تمایلی به ادامه رابطه نداشتم، چون هم درسم ضعیف شده بود و در آستانه کنکور بودم و هم اینکه باید به اصرار پدر و مادرم رشته دندانپزشکی قبول می‌شدم.

در نخستین جدایی مان چند بار پیگیری کردم، اما وقتی چند بار این اتفاق افتاد دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم.

آن روز غزاله در واتس آپ به من پیغام داد و حالم را پرسید و قرار شد همدیگر را ببینیم. طبق معمول از مدرسه به خانه آمده بودم و به خاطر حساسیت، آنتی هیستامین مصرف می‌کردم. در حال استراحت و خواب آلودگی بودم که تماس ناموفق غزاله را روی گوشی ام دیدم.

با او تماس گرفتم و گفت: می‌خواهم بیایم ببینمت. مادر و پدرم در خانه نبودند و از رفت و آمد غزاله به خانه ما اطلاع نداشتند. این مورد خط قرمزی بود که پدر و مادرم برایم مشخص کرده بودند و نمی‌توانستم از آن عبور کنم. اگر این کار را می‌کردم گوشی تلفنم را می‌گرفتند و تنبیهم می‌کردند.

آرتین برادرم را در اتاقش با ایکس باکس مشغول کردم و هدفون روی گوشش گذاشتم تا متوجه ورود غزاله نشود.

غزاله آمد و با هم درمورد کار و مسافرت حرف زدیم. گفت: می‌خواهم برای ادامه تحصیل از ایران بروم من هم سوئد را به او پیشنهاد دادم و گفتم در تماس‌های بعدی اطلاعات کامل‌تر را می‌دهم.

غزاله را تا جلوی در خانه بدرقه کردم، اما همین که در را بستم صدای افتادنش را روی پله‌ها شنیدم. از ترس پدر و مادرم جنازه را به داخل خانه آوردم. فرش‌ها را کنار زدم و با دست خونی میله بارفیکس را برداشتم و به گوشه‌ای از اتاق پرتاب کردم. بعد جسد را با یک لایه مشما پوشاندم و در چمدانی که از انباری خانه آورده بودم گذاشتم و آن را به نخستین سطل زباله نزدیک خانه انداختم. بعد آمدم و لکه‌های خون روی پله‌ها و داخل را شستم.

جسد غزاله هیچ‌گاه کشف نشد!

اما پسر جوان خیلی زود از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شد. درواقع دستپاچگی قاتل راز این جنایت را فاش کرد. در بررسی‌های دقیق و تطبیق نمونه «DNA» به دست آمده از قطرات خون به‌جامانده در محل جرم مشخص شد که غزاله در همان خانه مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. در ادامه بازرسی از محل جنایت میله بارفیکسی که پسر جوان با آن ضرباتی را به مقتول وارد کرده بود، کشف شد و آثار به جامانده بر روی میله هم اظهارات اولیه پسر جوان را تایید می‌کرد.

با این وجود، متهم جوان در روند رسیدگی به این پرونده و به‌خصوص در جلسه دادگاه ضمن رد اظهارات قبلی خود، روایت دیگری از این حادثه مطرح کرد.

او در برابر قاضی با بی‌گناه دانستن خود در این حادثه مدعی شد: «غزاله وقتی از پله‌های خانه‌مان پایین رفت، همین که خواستم در ورودی آپارتمان را ببندم، ناگهان صدای جیغش را شنیدم، وقتی در را باز کردم، دیدم او از پله‌ها سقوط کرده است. هر چه صدایش زدم، جواب نداد. ترسیده بودم با زحمت او را به خانه بردم. از ترس پدر و مادرم غزاله را داخل چمدان جاسازی کردم و او را از خانه بیرون بردم تا کسی متوجه نشود و بعد هم جسد غزاله را در سطل زباله رها کردم.»، اما جسد این دختر جوان با وجود تلاش ماموران هیچ گاه پیدا نشد.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان