تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۸

کمک به قلب حقیقت/ انهدام برند رسانه‌ها با سرنگونی هواپیمای اوکراینی

رسانه‌های داخلی در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی نه تنها چشم و گوششان را بستند که به قلب حقیقت کمک کردند و همین عملکرد سبب شد نیاز به این طبقه و ارزشمندی آن در ذهن مخاطبان نابود شود و این تصور به وجود بیاید که رسانه‌های داخلی با هر نوع گرایشی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند در جبهه مخاطبان قرار داشته باشند.
آرش محبی برند رسانه
رویداد۲۴ آرش محبی کارشناس برند رسانه در یادداشتی با عنوان «انهدام برند رسانه‌ها با سرنگونی هواپیمای اوکراینی» به وضعیت رسانه‌ها پس از ماجرای شلیک به هواپیمای اوکراینی پرداخت. تمام رسانه‌ها با استناد به سخنان مسئولان رسمی، اعلام کردند که سقوط هواپیما به علت نقص فنی بوده اما پس از سه روز مشخص شد که آنچه مسئولان در بیانیه‌ها و اظهاراتشان اعلام کرده بودند، واقعیت نداشته و دلیل سقوط شلیک پدافند خودی بوده است. این ماجرا باعث شد اعتماد افکار عمومی به رسانه‌ها بسیار کاهش یابد. یادداشت آرش محبی را در ادامه بخوانید:
 
مجموعه رسانه‎های داخل ایران با نقش‌آفرینی منفی درباره سرنگونی هواپیمای اوکراینی، یک سقوط تراژیک را تجربه کردند که در نوع خود و از منظر نابودی یک طبقه از برند‌ها بی‌سابقه است. در این سقوط که به نوعی خودکشی دسته جمعی هم شباهت داشت، رسانه‌های داخلی از هر جناح و وابستگی با پیگیری سرمشق فضای رسمی تا سه روز علت اصلی سقوط هواپیما را خواسته یا ناخواسته پنهان کردند، اما ناگهان بیانیه‌های تایید سرنگونی بر اثر اصابت موشک از راه رسیدند و برسر آن‌ها آوار شدند. بعضی از رسانه‌ها بی‌درنگ تلاش کردند از زیر آن بیرون بیایند و با عذرخواهی و اعتراف به اشتباه از حجم آسیب بکاهند، اما ضربه بسیاری کاری‌تر از آن بود که از این نوع کمک‌های اولیه کاری بر بیاید.

داوری درباره این حادثه از جهاتی حکم سهل و ممتنع را دارد. سهل است، زیرا عملکرد این رسانه‌ها به وضوح برخلاف ماموریت، وعده برند و ارزش‌های پایه یک فعالیت رسانه‌ای بود و ممتنع است، زیرا آن‌ها که فضای کار در رسانه‌های داخلی را از نزدیک می‌شناسند، به‌خوبی می‌دانند وجه تراژیک این داستان از کجا آب می‌خورد یعنی رویه انتشار و پیگیری اخبار حساس در ایران چگونه است، خطوط قرمز ازکجا می‌آیند و خلاف رویه شنا کردن چه نتایج و تنبیهاتی به همراه دارد.
 
به طور حتم بسیاری از اهالی رسانه از همان لحظه انتشار خبر سقوط هواپیما و پافشاری جریان رسمی بر نقص فنی به عنوان چرایی آن تا چند نفس مانده به انتشار اخبار و بیانیه‌های رسمی درباره جزییات و کلیات ماجرا پرسش‌ها جدی داشتند، اما از پس طرح و انتشار آن‌ها به هر دلیلی برنیامدند تا در نهایت همه شخصیت‌های این داستان ناگوار با سرنوشی مشابه و دردناک روبرو شوند.

فارغ از هر نوع داوری، اما همه رسانه‌های داخلی در ماجرای سرنگونی هواپیمای اوکراینی نه تنها چشم و گوششان را بستند که به قلب حقیقت کمک کردند و همین عملکرد سبب شد نیاز به این طبقه و ارزشمندی آن در ذهن مخاطبان نابود شود و این تصور به وجود بیاید که رسانه‌های داخلی با هر نوع گرایشی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند در جبهه مخاطبان قرار داشته باشند.

در واقع فاجعه اطلاع‌رسانی درباره سرنگونی هواپیمای اوکراینی به یک انفجار اتمی شباهت داشت که با انهدام هر نوع تمایز و گذشته‌ای، همه رسانه‌های داخلی را در شرایط یکسانی قرار دارد که در آن A تفاوت منحصر به فرد و ارزشمندی با B ندارد، زیرا هر دو عضوی از یک طبقه بی‌ارزش هستند که مخاطبان نمی‌توانند با اعضای آن ارتباطی مبتنی بر رفع نیاز‌های بیرونی (مانند نیاز به خبر و تحلیل) یا ارتباطی عمیق‌تر (مانند خودشناسی و همبستگی اجتماعی و قبیله‌ای) داشته باشند.

روی دیگر این سکه هم فرصت بیشتر برای گسترش نفوذ طبقه رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور بوده است که این روز‌ها رسانه‌های آن بر زین شبکه‌های رام‌نشدنی اجتماعی به میان مخاطبان داخلی تاخت و تاز می‌کنند و پیش‌بینی می‌شود مهار اطلاع رسانی، جهت‌دهی به افکار عمومی و معنا بخشی به وقایع را بیش از گذشته در اختیار بگیرند.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان