تاریخ انتشار: ۲۱:۰۶ - ۲۷ آذر ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۱ نظر

میرزای نائینی ؛ حامی مشروطه و مدافع سلطنت

میرزای نایینی از روحانیون عصر مشروطه بود که در عین دفاع از جنبش مشروطه، سرسختانه مدافع سلطنت بود. نایینی را می‌توان غرب‌ستیزی از جنس فردید و آل احمد دانست که نفرت آنها از غرب با ندای «ما خودمان داشته‌ایم» همراه بود.

علامه نائینی کیست

رویداد۲۴ مازیار وکیلی: «آزادی و برابری که در رژیم مشروطه مورد توجه است از هدف‌های اصلی پیامبران به‌شمار می‌رفته. پیامبر ما هرگز فراموش نکرد که همهٔ مردم آزاد و برابر هستند. رهبران مذهب شیعه می‌خواستند مسلمانان را از بردگی نجات داده حقوق از دست رفته‌شان را بازگردانند.» عبدالهادی حائری

محمدحسین نایینی مشهور به میرزای نایینی یا علامه نایینی از مشهورترین روحانی دوران مشروطیت است. روحانی که مانند آخوند خراسانی توانست در برابر دیدگاه چهره‌های سنتی مانند شیخ فضل‌الله نوری نظریه همخوانی و هم‌سازی مشروطه با دین را مطرح کند و این نظریه نوپای سیاسی را از منظر دینی تئوریزه کند.

کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نایینی به عنوان مشهورترین کتاب فقه سیاسی در دوره مشروطه است. اهمیت نقش چهره‌هایی مانند نائینی زمانی مشخص می‌شود که بدانیم آن‌ها با چهره‌هایی مانند شیخ فضل‌الله نوری مواجه بودند که هرگونه نوآوری سیاسی از درون دین را مساوی با بدعت در دین می‌دانست و قویاً آن را رد می‌کرد.

نائینی به اندازه هم‌دوره خود آخوند خراسانی رادیکال نبود و به عدم دخالت فقیهان در اداره کشور باور داشت. آنطور که کدیور در مقاله یادنامه میرزای نائینی آورده است: «مسئله ولایت فقیه یکی از اختلافات عمیق نظری خراسانی و نائینی است. برعکس خراسانی که مطلقاً منکر ولایت فقیه ‏است و حتی فقیهان را در رأی متأخرش قدر متیقن در جواز تصرف در امور حسبیه نمی‌داند و در مجموع هر نوع حق ‏ویژه‌ای را در حوزه‌ی عمومی برای فق‌ها منکر است، نائینی به ولایت فقیه قائل است.» این موضوع مهم‌ترین تفاوت میان نائینی و آخوند خراسانی است. نائینی را باید مشهورترین فقیه مشروطه‌خواه دانست که به نقش او (احتمالاً به سبب نگاه معتدلی‌تری که داشته است) بسیار بیشتر از آخوند خراسانی پرداخته شده است و باعث شده در جامعه امروز ایران او را نماد روحانی مشروطه خواه بدانند.

دوران کودکی و تحصیل میرزای نائینی

محمدحسین نائینی در ۲۶ خرداد ۱۲۳۹ در خانواده‌ای روحانی در نائین به دنیا آمد. پدر او شیخ الاسلام میرزا عبدالرحیم، از دودمان منوچهری بود که اجداد او در شهر اصفهان لقب شیخ‌الاسلام داشتند. محمدحسین تحصیل دانش را از کودکی آغاز کرد و پس از فراگیری مقدمات در هفده سالگی راهی اصفهان شد. پدرش تعلیم وی را در نوجوانی به شیخ محمدباقر اصفهانی سپرد.

نائینی هم در حوزه اصفهان در جلسات درسی شیخ محمدباقر اصفهانی زندگی می‌کرد و هم تحت سرپرستی وی و در منزل او زندگی می‌کرد. در اصفهان زیر نظر میرزا ابوالمعالی کلباسی، میرزا محمدحسن هزار جریبی و جهانگیرخان قشقایی در رشته‌های فقه، اصول، کلام و حکمت تحصیل کرد.

در کتاب اعیان‌الشیعه نوشته سیدمحمد امین آمده که نائینی در سال ۱۲۶۴ برای ادامه تحصیلات به عراق سفر کرد و در سامرا ساکن شد. در «حماسه فتوا» ویژه‌نامه روزنامه جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۰ آمده «نائینی بعد از ورود به عراق به یکی از شاگردان و نزدیکان میرزای شیرزای صاحب فتوای نهضت تنباکو بدل شد تا جایی که وی در اواخر عمر میرزای شیرازی کاتب مخصوص میرزا و در امور سیاسی اجتماعی طرف مشورت او بوده است.»

پس از وفات میرزای شیرازی در سال ۱۲۷۳ کلاس‌های درس سامرا منحل شد و هر کدام از شاگردان میرزای شیرازی برای ادامه تحصیل به گوشه‌ای رفتند. نائینی هم در سال ۱۲۷۵ به نجف رفت و بدل به یکی از نزدیک‌ترین شاگردان آخوند خراسانی شد. این نزدیکی به حدی زیاد بود که بعد‌ها این دو نفر را بدل به مهم‌ترین روحانیون حامی مشروطه کرد. نائینی به تدریج در نجف توانست جایگاهی هم عرض استاد خود آخوند خراسانی پیدا کند و کلاس‌های خود را در زمان حیات آخوند خراسانی دایر کند.

اندیشه میرزای نایینی

نائینی یک «اصولی» است و به او لقب «مجدد علم اصول» دادند. اصولیان گرایشی از علم فقه را نمایندگی می‌کردند که برای استنباط از احکام از چهار منبع «کتاب، سنت، اجماع و عقل» استفاده می‌کردند. در این زمینه نائینی می‌کرد ثابت کند یک نهاد بیرونی مثل پارلمان تعارضی با دین ندارد.

نائینی مانند تمام اصولیون می‌کوشد نظریات خود را در چهارچوب دیدگاهی که بعدها پیروان او نام «عقلانیت دینی» را بر آن گذاشتند، صورت‌بندی و آن را با مفاهیم سیاسی مدرنی مثل پارلمان و حقوق فردی سازگار کند. گوهر مطلب او در تشریح وظایف دولت، «حفظ مالکیت خصوصی» و «مبارزه با ورود اجانب و کفار به کشور» است.


بیشتر بخوانید: آخوند خراسانی؛ فقیهی که حکومت را حق فقها نمی‌دانست


به گزارش رویداد۲۴ نائینی کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه المله را در اوج کشاکش استبداد شاهی و مشروطیت به نگارش درآورد. روحانیت همواره به عنوان نماد سنت تلقی می‌شد و ظاهرا نایینی می‌خواست با نگارش این کتاب دین را با مفاهیم مدرن سیاسی پیوند بزند؛ مفاهیمی که توسط دینداران بنیادگرایی مثل شیخ فضل‌الله نوری مخالف دین تشخیص داده می‌شد و از طرف غیر دینداران هم مفاهیم مدرن سیاسی مفاهیمی بود که از دل سنت دینی بیرون نمی‌آمد. تلاش چهره‌هایی مثل نائینی این بود که پیوندی میان این دو دنیای متفاوت ایجاد کند.

نائینی کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله را در سال ۱۲۸۸ و پیش از به توپ بستن مجلس نوشت. نام کامل این کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله فی لزوم مشروطیة الدوله المنتخبة لتقلیل الظلم علی افراد الامة و ترقیه» بود. هرچند نایینی تلاش می‌کرد مفاهیم مدرن را با دین پیوند بزند، اما همین انتخاب نام کتاب که هیچ نماد مدرنی در آن وجود نداشت، خود تناقضی بسیار بزرگ بود.

نائینی در این کتاب تلاش کرد نظریه خود درباره ضرورت برپایی دولت مشروطه را توضیح دهد و تفسیر کند. از نظر نائینی تمامی اصول و مبانی دولت مشروطه از کتاب خدا و سنت رسول‌الله (ص) به ویژه فرامین امام علی (ع) اخذ شده و از ضروریات اسلام محسوب می‌شود و مسلمانان با غفلت از منابع غنی دین خود به قهقرا رفتند.

نائینی اداراه مملکت و امور «امت» را به دو بخش قسمت می‌کند: اول اموری که در هیچ زمان و مکانی قابل تغییر نیست و دوم اموری که تابع مقتضیات زمان و مکان است و با اختلاف آن‌ها قابل اختلاف و تغییر است. نائینی مسئله شورا، پارلمان و قانون اساسی را از مسائل قسم دوم می‌داند از نظر او وجود شرع، جامعه را از قانون اساسی برای تصمیم گیری در قوانین نوع دوم بی‌نیاز نمی‌کند.

با این حال تناقض ماجرا آنجاست که نایینی تمام این ماجرا را نه بر اساس وجاهت قانونگذاری و پارلمان می‌بیند، بلکه تغییر مورد نظر او «سلطنت اسلامی شورایی» است، چنانکه در سال‌های بعد وقتی با آخوند خراسانی نامه‌ای به رضا شاه پهلوی می‌نویسند، با هرگونه «جمهوریت» و «الغای سلطنت» مخالفت می‌کند.

نائینی برای نمایندگان مجلس و شرط ورود آن‌ها به مجلس سه شرط می‌گذارد: اول؛ اجتهاد در سیاست، حقوق بین‌الملل عمومی، خبرگی در وظایف. دوم؛ خالی بودن از غرض و طمع. سوم؛ غیرت کامل و خیرخواهی نسبت به دین و دولت و وطن اسلامی‌و نوع مسلمین.

نقشی که می‌توان برای کتاب نائینی قائل شد این است که توانست اقشار سنتی و بازار را که نوعاً به روحانیت گرایش داشتند را با مشروطه همراه کند و اجازه ندهد قرائت شیخ‌فضل‌الله نوری بدل به قرائت اصلی شود.

نائینی در کتاب خود با برداشتی از اسلام که توجیه کننده استبداد است مخالفت می‌کند و کسانی که از جهل ملت به مقتضیات سوء استفاده می‌کنند را شعبه‌ای از استبداد دینی می‌خواند. البته بعد‌ها شایعات زیادی درباره علاقه نائینی به جمع‌آوری این کتاب عنوان شد. 

موافقان این نظر عقیده دارند که نائینی با دیدن عاقبت مشروطه از نظرات قبلی خود برگشت و قصد جمع‌آوری کتاب را داشت. یکی از فرزندان نائینی سال‌ها بعد با مصاحبه با نشریه حوزه این موضوع را تکذیب کرد.

تفاوت آخوند خراسانی و نائینی

مهم‌ترین اختلاف نظر میان آخوند خراسانی و نائینی این است که برعکس خراسانی که مطلقاً منکر ولایت فقیه ‏است، نائینی مانند شیخ فضل‌الله نوری به ولایت فقیه قائل است. نائینی در تنبیه‌الامه و تنزیه المله می‌نویسد: «از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه این است که در این عصر غیبت علی مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم ‏رضاء شارع مقدس به اهمال آن حتی –در این زمینه – معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقها عصر غیبت را در آن ‏قدر متقن و ثابت دانستیم حتی با عدم ثبوت نیابت عامه در جمیع مناصب، و چون عدم رضای شارع مقدس به اختلال نظام و ‏ذهاب بیضه اسلام بلکه اهمیت وظایف راجع به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه از اوضح قطعیات است، ‏لذا ثبوت نیابت فقها و نواب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره از قطعیات مذهب خواهد بود.»

نائینی «ولایت عامه فقیه» ‏به معنای «برخورداری شرعی فقیه از وظیفه‌ زمامداران» را محل بحث دانسته و به این ‏نتیجه رسیده که تابعیت مردم در یادگیری احکام فرعی دلالت نمی‌کند.

شیخ فضل‌الله نوری مخالفت مشروطه بود و همه تلاش خود را در مخالفت با آن به کار بست و تنها به نقش روحانیون معتقد بود پیتر آوری در «تاریخ معاصر ایران از تاسیس تا انقراض سلسله قاجار» آورده است: «شیخ فضل‌الله نوری را باید نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند می‌داند نه از مردم و شاه» این نگاه با نگاه نائینی تفاوت‌های جزیی داشت؛ چه آنکه نایینی میان امور شرعی و اجرایی تفاوت قائل بود و اعتقاد داشت که باید امور اجرایی را متناسب با جو و شرایط زمانه به اجرا درآورد، با این حال او نیز همچنان شیخ فضل الله نوری به حکومتی جز سلطنت فکر نمی‌کرد و معتقد بود سلطنت استبداد نمی‌آورد!

زمانی که قرار بود جمهوری دموکراتیک در ایران تاسیس شود، علامه نایینی به همراه شیخ ابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری یزدی متنی نوشتند که عملا تاسیس حکومت دموکراتیک در ایران را غیر ممکن می‌کرد. پیش از نوشتن متن نیز نایینی در دیدار با رضاخان او را از تاسیس جمهوری دموکراتیک و الغای سلطنت بر حذر داشت.

متن مراجع به این شرح بود: «بسم الله الرحمن الرحیم، جنابان مستطابان حجج اسلام و طبقات اعیان و تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران دامت تأیید‌اتهم. چون در تشکیل جمهوریت اظهاراتی شده بود که مرضی (مورد رضایت) عموم نبود و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت لهذا در موقع تشرف حضرت اشرف، حضرت آقای رئیس‌الوزرا دامت شوکته [منظور رضاخان است] برای موادعه به دارالایمان قم نقض این عنوان [جمهوریت] و الغای اظهارات مذکوره و اعلان آن را به تمام بلاد خواستار شدیم و اجابت فرمودند. انشاءالله تعالی عموم قدر این نعمت را بدانند و از این عنایت کاملاً تشکر نمایند.»


بیشتر بخوانید: شیخ فضل الله نوری ؛ سرسخت‌ترین مخالف مدرنیته


نائینی و جنگ جهانی اول

آخرین پرده از اقدامات سیاسی نائینی را باید در زمان جنگ جهانی اول بود؛ جایی که قوای انگلیسی عراق را به تصرف خود درآوردند. نائینی بعد از این تصرف و بعد از اینکه انگلیسی‌ها خاک عراق را اشغال کردند در کنار دیگر روحانیون به مردم عراق دستور جهاد داد.

بعد از شکست دولت عثمانی، قوای بریتانیا در صدد برآمدند که حکومت مورد نظر خود را در عراق به روی کار بیاورند؛ بنابراین به طور گسترده از مردم عراق دعوت کردند در یک انتخابات عمومی برای انتخاب حاکم بریتانیایی خود شرکت جویند. روحانیون مجدداً با این حرکت انگلیسی‌ها مخالفت کردند و انتخاب فرد کافر بر یک ملت مسلمان را حرام دانستند.

دولت بریتانیا هم برای رهایی از این مشکل با شاه فیصل یکم قرارداد بست و او را در سال ۱۳۰۰ خورشیدی پادشاه عراق کرد. بعد از این اتفاقات بود که دولت بریتانیا زمینه تبعید روحانیون از عراق را فراهم کرد و تصمیم گرفت روحانیونی که با استقرار حکومت مورد نظر بریتانیا مخالفت کردند را تبعید کند؛ بنابراین دولت بریتانیا علامه نائینی، میرزا محمدعلی شهرستانی و سید ابوالحسن اصفهانی را به ایران تبعید کرد.

این سه تن با استقبال مردم مذهبی وارد ایران شدند. ملک فیصل با فشار روحانیون عراق مجبور به عذرخواهی شد و آن سه پس از یک سال دوری در سال ۱۳۰۲ به عراق بازگشتند و در حوزه علمیه نجف مستقر شدند.

نائینی یکی از روحانیون فعال در زمان جنگ جهانی دوم بود که علیه بریتانیا اعلام جهاد کرد و پس از به قدرت رسیدن فیصل یکم با او مخالفت کرده و انتخاب عمومی برای برپایی مجلس موسسان را هم تحریم کرد و تبعید شیخ مهدی خالصی را هم محکوم کرده و همین موضوع موجبات تبعید یک ساله‌اش به ایران را فراهم آورد. این اقدامات را باید آخرین پرده سیاسی زندگانی محمدحسین نائینی دانست چه آنکه نائینی در سال‌های آخر عمر خود نسبت به مسائل سیاسی بی‌علاقه شد و تلاش کرد از بزرگان و قدرتمندان عرصه سیاسی فاصله بگیرد.

نایینی در سفر خود به ایران با رضاخان سردارسپه دیدار کرد و او را از برپایی نظام جمهوری در ایران منصرف کرد. نایینی مانند دیگر مرجع بزرگ آن زمان یعنی شیخ ابوالحسن اصفهانی مخالف ورود هر گونه فکر یا فرهنگ غربی به بلاد مسلمین بود و از مشروطه و پارلمان به این شیوه دفاع می‌کرد که آن راذاتا برای اسلام می‌دانست که غربی‌ها به سرقت برده‌اند و همین مایه پیشرفت آنها شده است. نایینی را می‌توان غرب‌ستیزی از جنس فردید و آل احمد دانست که نفرت آنها از غرب با ندای «ما خودمان داشته‌ایم» همراه بود.

جایگاه نائینی در میان روحانیون عصر مشروطه

نائینی یکی از روحانیون سیاسی عصر مشروطه بود که به واسطه دوستی با امثال سیدجمال‌الدین اسدآبادی و شاگردی میرزای شیرازی از همان جوانی سمت و سویی سیاسی پیدا کرد و زمانی که مشروطیت در این قدرت گرفت و همه اقشار را با خود درگیر کرد، نائینی با نوشتن تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نسبت روحانیون با مشروطه را مشخص کرد.

نائینی با اینکه شاگرد آخوند خراسانی بود، اما هیچ‌گاه به سکولاریسم سیاسی تن نداد. نائینی برای فقها جایگاهی بالاتر از سایر مردم قائل بود، اما با تفکیک قوانین به قوانین منصوص و غیرمنصوص تلاش کرد میان قوانین تفاوت قائل شود.

نائینی برخلاف استاد خود آخوند خراسانی نگاهی معتدل به مشروطه داشت و می‌کوشید از دریچه اسلام مشروطه را بپذیرد. اختلاف عمده او هم با شیخ فضل‌الله نوری که روحانی سنتی و رادیکال بود در همین بود که میان قوانین اجرایی و قوانین اسلامی تفاوت می‌گذاشت و قائل نبود لزوماً تمام قوانین باید با شرع مقدس مطابق باشد؛ بنابراین جایگاه نائینی را باید میان دو سر طیف روحانیت آن زمان دانست که یک سوی آن شیخ فضل‌الله نوری بود که تمام ارکان مشروطه را زیر سوال برد و سوی دیگر آن آخوند خراسانی بود که مشروطه را به طور کامل پذیرفته و برای فقها هیچ جایگاهی برتر از سایر مردم قائل نبود.

تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله / محمدحسین نائینی
یادنامه میرزای نائینی / محسن کدیور
اسلام و مقتضیات زمان / مرتضی مطهری
اعیان الشیعه / سیدمحمد امین
تاریخ معاصر ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار / پیتر آوری
مکتوبات، اعلامیه‌ها؛ و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضل‌الله نوری / محمد ترکمان
ماهنامه حوزه بهمن و اسفند

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
9
0
امام رحمت الله علیه یک استثناء بود . در مقابل اندیشه امام، 99 درصد روحانیت در تاریخ همیشه طرفدار سلطنت بوده اند . همین حالا و در جمهوری اسلامی، بعد از رحلت امام شاهد رفتار بعضی از حضراتیم که به انحاء مختلف در پی آنند که ولایت فقیه را در میان افکار عمومی به عنوان سلطنت فقیه جا بیندازند .
نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان