دختری که روابط جنسی پدرش با زنان غریبه را میدید!
سالها بود در آرزوی داشتن یک دختر زیبا میسوختم. با آن که خداوند پنج پسر سالم و مهربان به من عنایت کرده بود، اما هر بار که دختر کوچکی را در آغوش مادرش میدیدم حسرت عجیبی سراسر وجودم را فرا میگرفت.
رویداد۲۴ زن ۶۴ ساله که با چشمانی اشک بار مشخصات دختر ۲۲ ساله اش را به پلیس ارائه میداد تا نیروهای انتظامی به ردیابی این دختر فراری بپردازند، درباره قصه عشقی آتشین به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: وقتی پسر دومم به دنیا آمد، عشق داشتن یک دختر مسیر زندگی ام را عوض کرد. هر بار به امید به دنیا آوردن یک دختر زیبا باردار میشدم، اما باز هم جنینم پسر میشد. با آن که پنج فرزند پسر به دنیا آورده بودم، اما برای آن که خدا دختری به من عطا کند خیلی راز و نیاز میکردم، نزد پزشکان بسیاری میرفتم و در آرزوی داشتن یک دختر زیبا میسوختم. تا این که بالاخره در ۴۲ سالگی نتیجه سونوگرافی نشان داد دختری را باردار هستم. از شدت خوشحالی زبانم بند آمد و مسیر خانه را به اشتباه رفتم. زندگی برایم رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود.
بیشتر بخوانید: اقدام شیطانی دو مرد با دختر ۱۹ ساله در مسیر آرایشگاه
باورم نمیشد که بالاخره دختری را در آغوش میکشم. وقتی «جمیله» به دنیا آمد، همه محبت و عشق مادرانه ام را به طور افراطی نثارش میکردم. نمیگذاشتم دست به سیاه و سفید بزند. فقط کافی بود لبتر کند که چه چیزی میخواهد. همه خواسته هایش را بی، چون و چرا مهیا میکردم. با آن که اوضاع مالی خوبی داشتیم، اما همسر معتادم مدام به دنبال روابط غیرمتعارف با زنان غریبه بود و بیشتر اوقات را در منزل حضور نداشت، به همین دلیل تربیت بچهها بر عهده من بود. پسرانم همگی اهل درس و مدرسه و مسئولیت پذیر بودند و احترام زیادی به من میگذاشتند.
با این حال، جمیله در نگاه من فرشتهای بود که لحظهای از او دور نمیشدم. وقتی وارد مدرسه شد، از طلا و گوشی تلفن گرفته تا لباسهای گران قیمت و لوازم تحریر مارک دار را برایش تهیه میکردم. این در حالی بود که هیچ نظارتی بر دوستانش نداشتم. علاقه بیش از حد من به جمیله اجازه نمیداد محدودیتی برایش ایجاد کنم. در دوران دبیرستان متوجه شدم که انحراف اخلاقی پیدا کرده است، اما همیشه صورت مسئله را پاک میکردم تا دخترم ناراحت نشود. برادران جمیله به هیچ وجه از شیوه تربیت او راضی نبودند و مدام به من خرده میگرفتند، ولی باز هم من اجازه نمیدادم دخترم محدود شود. کار به جایی رسید که رفتارهای نامتعارف جمیله موجب سرشکستگی پسرانم شده بود و آنها از نگاههای سرزنش آمیز اهالی محل زجر میکشیدند. چند بار گوشی تلفن را از خواهرشان گرفتند تا به این روابط خیابانی پایان بدهد، ولی جمیله با حمایتهای بی جای من جسورتر از گذشته به این رفتارها ادامه میداد و با ظاهری زشت و زننده در جامعه حاضر میشد، به طوری که حتی صدای من هم در آمد، ولی نصیحت هایم دیگر فایدهای نداشت. همه پسرانم با دخترانی محجبه از خانوادههایی اصیل و آبرومند ازدواج کردند، ولی اجازه نمیدادند همسران شان با جمیله رابطه داشته باشند.
از سوی دیگر دخترم در دوران کودکی بارها شاهد انحرافات اخلاقی و ارتباطات غیرمتعارف پدرش با زنان غریبه بود به طوری که این موضوع در شکل گیری شخصیت او تاثیر عجیبی داشت. خلاصه دیگر نمیتوانستم در کوچه و خیابان سرم را بالا بگیرم. سرزنشهای همسایگان درباره رفتارهای زشت و افسارگسیخته جمیله به حدی رسید که دیگر قابل تحمل نبود؛ بنابراین برای رهایی از این وضعیت تصمیم گرفتم از شمال کشور به مشهد مهاجرت کنم. در همین روزها همسرم نیز به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان سپرد و من و دخترم تنها ماندیم. حالا دیگر جمیله به هیچ وجه قابل کنترل نبود. محدودیتهایی که برایش ایجاد میکردم، نتیجه عکس داشت و در واقع فرار در مرداب بود! تا این که امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم از جمیله اثری نبود. او نامهای برایم نوشته و از خانه فرار کرده بود. حالا هم ...
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد) پیگیری این پرونده به گروهی از افسران ورزیده دایره تجسس کلانتری سپرده شد تا نیروهای انتظامی با استفاده از شگردهای تخصصی به ردیابی این دختر فراری بپردازند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
بیشتر بخوانید: اقدام شیطانی دو مرد با دختر ۱۹ ساله در مسیر آرایشگاه
باورم نمیشد که بالاخره دختری را در آغوش میکشم. وقتی «جمیله» به دنیا آمد، همه محبت و عشق مادرانه ام را به طور افراطی نثارش میکردم. نمیگذاشتم دست به سیاه و سفید بزند. فقط کافی بود لبتر کند که چه چیزی میخواهد. همه خواسته هایش را بی، چون و چرا مهیا میکردم. با آن که اوضاع مالی خوبی داشتیم، اما همسر معتادم مدام به دنبال روابط غیرمتعارف با زنان غریبه بود و بیشتر اوقات را در منزل حضور نداشت، به همین دلیل تربیت بچهها بر عهده من بود. پسرانم همگی اهل درس و مدرسه و مسئولیت پذیر بودند و احترام زیادی به من میگذاشتند.
با این حال، جمیله در نگاه من فرشتهای بود که لحظهای از او دور نمیشدم. وقتی وارد مدرسه شد، از طلا و گوشی تلفن گرفته تا لباسهای گران قیمت و لوازم تحریر مارک دار را برایش تهیه میکردم. این در حالی بود که هیچ نظارتی بر دوستانش نداشتم. علاقه بیش از حد من به جمیله اجازه نمیداد محدودیتی برایش ایجاد کنم. در دوران دبیرستان متوجه شدم که انحراف اخلاقی پیدا کرده است، اما همیشه صورت مسئله را پاک میکردم تا دخترم ناراحت نشود. برادران جمیله به هیچ وجه از شیوه تربیت او راضی نبودند و مدام به من خرده میگرفتند، ولی باز هم من اجازه نمیدادم دخترم محدود شود. کار به جایی رسید که رفتارهای نامتعارف جمیله موجب سرشکستگی پسرانم شده بود و آنها از نگاههای سرزنش آمیز اهالی محل زجر میکشیدند. چند بار گوشی تلفن را از خواهرشان گرفتند تا به این روابط خیابانی پایان بدهد، ولی جمیله با حمایتهای بی جای من جسورتر از گذشته به این رفتارها ادامه میداد و با ظاهری زشت و زننده در جامعه حاضر میشد، به طوری که حتی صدای من هم در آمد، ولی نصیحت هایم دیگر فایدهای نداشت. همه پسرانم با دخترانی محجبه از خانوادههایی اصیل و آبرومند ازدواج کردند، ولی اجازه نمیدادند همسران شان با جمیله رابطه داشته باشند.
از سوی دیگر دخترم در دوران کودکی بارها شاهد انحرافات اخلاقی و ارتباطات غیرمتعارف پدرش با زنان غریبه بود به طوری که این موضوع در شکل گیری شخصیت او تاثیر عجیبی داشت. خلاصه دیگر نمیتوانستم در کوچه و خیابان سرم را بالا بگیرم. سرزنشهای همسایگان درباره رفتارهای زشت و افسارگسیخته جمیله به حدی رسید که دیگر قابل تحمل نبود؛ بنابراین برای رهایی از این وضعیت تصمیم گرفتم از شمال کشور به مشهد مهاجرت کنم. در همین روزها همسرم نیز به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان سپرد و من و دخترم تنها ماندیم. حالا دیگر جمیله به هیچ وجه قابل کنترل نبود. محدودیتهایی که برایش ایجاد میکردم، نتیجه عکس داشت و در واقع فرار در مرداب بود! تا این که امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم از جمیله اثری نبود. او نامهای برایم نوشته و از خانه فرار کرده بود. حالا هم ...
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد) پیگیری این پرونده به گروهی از افسران ورزیده دایره تجسس کلانتری سپرده شد تا نیروهای انتظامی با استفاده از شگردهای تخصصی به ردیابی این دختر فراری بپردازند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: رکنا