تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰

آیت الله محسن فقیهی: در وجود انسان اخلاق مدار حسادت وجود ندارد

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه ایمان، همان عقاید و اعتقادات است و عمل صالح احکام و اخلاقی است که باید باهم داشته باشیم، گفت: اخلاق به این معناست که در نهاد و وجود شما حسادت وجود ندارد بلکه سخاوت و ایثار وجود دارد.

آیت الله محسن فقیهی

رویداد۲۴ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه ایمان، همان عقاید و اعتقادات است و عمل صالح احکام و اخلاقی است که باید باهم داشته باشیم، گفت: اخلاق به این معناست که در نهاد و وجود شما حسادت وجود ندارد بلکه سخاوت و ایثار وجود دارد؛ لذا وقتی خدمت می‌کنید، لذت می‌برید، منت نمی‌گذارید و فریاد نمی‌کشید که چنین کاری کردم. اگر ما بتوانیم فضایل اخلاقی را در وجودمان نهادینه کنیم، مجسمه اخلاق، انسانیت و اسلامیت در انسان به وجود می‌آید.

وی عنوان کرد: انسان‌ها آزاد هستند و خداوند به انسان آزادی داده و انسان می‌تواند راه صحیح یا راه فساد را انتخاب کند. در جامعه ما افرادی در حال فعالیت و کار هستند و عمل صحیح مرتکب می‌شوند، فداکاری می‌کنند و خدمتگزار مردمند، اینان کسانی هستند که هم به اسلام عمل کردند و هم اخلاق انسانی و اسلامی دارند اما در مقابل عده‌ای هم به‌درستی عمل نمی‌کنند، خلاف و تخلف می‌کنند، رشوه می‌دهند، دروغ می‌گویند و تهمت می‌زنند، اینان کسانی هستند که خلاف اسلام عمل می‌کنند. بدبختی‌ها از عمل نکردن به احکام اسلام است و سعادت و خوشبختی ما در گرو عمل به اسلام است. ما وظیفه داریم به اندازه خود، به اسلام عمل کنیم و مردم را نیز به این امر تشویق کنیم.

متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله محسن فقیهی را می خوانید:

از سه بحث اساسی در دین «اخلاق، عقاید و احکام» کدام یک مقدم هستند؟ معنای مقدمیت چیست؟ تقدم هر کدام از این سه چه تبعات و آثاری دارد؟

عقاید باعث می‌شود که انسان، به معرفتی درباره آن دین برسد

برای این‌که از انسان عمل شایسته‌ای سر بزند، نیاز است که این عمل با عقیده و هدفی انجام شود؛ لذا بحث عقاید، بحث اصلی و اصولی است. در تمام کتب نوشته شده است که عقاید، تقلیدی نیست و شخص باید به وسیله دلایل عقلی به این نتیجه برسد که به خداوند اعتقاد داشته باشد یا نداشته باشد یا به هر دینی که می‌خواهد معتقد شود. در واقع باید با فکر، عقل و استدلال به این نتیجه برسد.

عقاید باعث می‌شود که انسان، به معرفتی درباره آن دین برسد. هر کسی هر دینی که دارد اگر با استدلال و منطق به آن دین رسیده باشد، دارای معرفت خاصی است.

مردم دنیا عقایدی دارند که این عقاید دو نوع است: برخی عقیده بر پایه تقلید دارند؛ یعنی چون والدین آنان عقیده‌ای داشته‌اند، آن‌ها هم از همین عقیده پیروی می‌کنند اما برخی با استدلال و منطق به دین خود باور دارند. اگر دینی که انسان برمی‌گزیند بر اساس استدلال و منطق باشد، باعث می‌شود که انسان به معرفت برسد که این معرفت بسیار ارزشمند است. در روایتی آمده است: «تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سَنَهً»؛ اگر انسان یک ساعت فکر کند، از شصت سال عبادت بالاتر است؛ زیرا این تفکر برای انسان معرفت به همراه دارد.

عقاید، مقدم بر تمام احکام و اخلاق است

عقاید، مقدم بر تمام احکام و اخلاق است. بعد از این‌که این عقاید با استدلال و منطق محقق شد، مقدمه‌ تفکر می‌شود و تفکر مقدمه عمل می‌شود؛ یعنی انسان ابتدا عقیده پیدا می‌کند سپس درباره آن خوب فکر می‌کند و سپس فکرش به این نتیجه می‌رسد که عمل شایسته‌ای را انجام دهد؛ لذا به نظر من، مسئله عقاید بر معرفت مقدم است و معرفت مقدمه‌ای برای اخلاق و احکام است و اخلاق و احکام مقدمه عمل است. انسان گاهی اعمالی انجام می‌دهد که این عمل او حکمی دارد، واجب، حرام، مستحب، مکروه یا است.

اخلاق هم آن رذایل و فضایل اخلاقی است که در نهاد انسان‌ها وجود دارد یا به وجود می‌آید. انسان می‌تواند صفاتی همچون حُسن خلق، سخاوت، ایثار، حلم، مهربانی، کظم غیظ و … را داشته باشد یا نداشته باشد. رذایل اخلاقی نیز در نهاد برخی از انسان‌ها وجود دارد که این رذایل هم بعد از تفکر و شکل‌گیری عقاید انسان پیدا می‌شود و سپس انسان به آن عمل می‌کند.

عمل انسان اگر ناشی از معرفت به عقاید و تفکر، باشد دارای ارزش ویژه‌ای است و اگر عملی با تقلید و کورکورانه انجام شود، بی‌ارزش نیست، ولی ارزش چندانی ندارد؛ لذا به نظر من، عقاید مهم‌ترین بحثی است که باید انسان در پی آن باشد و بعد از عقاید، معرفت و تفکر باید انجام شود و اخلاق و احکام نیز در رتبه بعد هستند.

قرآن به کدام یک از ساحت‌های اخلاقی چون بندگی، فردی، اجتماعی و محیط‌‌‌زیستی بیشتر پرداخته و تأکید قرآن بر کدام ساحت اخلاقی بوده است؟ 

در قرآن به صورت صریح بیان شده «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» یعنی هدف از خلقت انسان عبادت است و این عبادت به معنای معرفت است، معرفت هم به این معنا است که انسان بفهمد و متوجه شود؛ لذا ابتدا باید معرفت پیدا کنیم و سپس عبد خدا باشیم؛ یعنی وقتی انسان بر عقایدی با استدلال و منطق اعتقاد پیدا کرد، معرفت برای او حاصل می‌شود و وقتی معرفت و یقین به وجود آمد، نتیجه‌اش عبد خداوند می‌شود.

مثل این‌که وقتی اعتقاد به کسی پیدا می‌کنید که شما را دوست دارد و آنچه به صلاح شما است بیان کرده، از او پیروی می‌کنید و می‌گوید که عقل و فهم او از من بیشتر و بهتر است و وقتی مطلبی می‌گوید، خیر من را می‌خواهد. همین‌گونه ما عاقلانه از خداوند و قرآن و پیامبر(ص) پیروی می‌کنیم. این پیروی کردن‌های ما که عبد خداوند باشیم و رضایت خدا را همواره در نظر بگیریم به این دلیل است که معتقدیم خداوند با ما مهربان است، به ما محبت دارد، خیر ما را می‌خواهد و هر دستوری که به ما داده برای سعادت دنیا و آخرت است. با این اعتقاد و معرفت، مهم‌ترین چیزی که باید انجام دهیم، عبادت و معرفت خداوند است. در قرآن هم مهم‌ترین چیزی که بیان شده همین مسئله عبادت است.

عبادت، مجموعه‌ای از احکام و اخلاق است که انسان آن فضایل اخلاقی را هرچه بیشتر داشته باشد و احکام شرعی را بهتر انجام دهد، بالاترین مقام برای انسان است لذا پیامبراکرم (ص) نمونه بارز و الگویی برای جامعه بوده و هستند چراکه «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ».

اخلاق، مراتبی دارد و شاید هر کسی بتواند مرتبه‌ای از اخلاق را متلبس شود، ولی پیامبر(ص) بالاترین درجه اخلاق را دارند. به نظر من، اگر عبودیت همراه با معرفت باشد، بالاترین سفارش قرآن است. نسبت به این مسئله که «وَالَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ» ایمان و عمل صالح، همان عبادت خداوند است که قرآن کریم در آیات بسیاری توصیه می‌کند که ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید. ایمان، همان عقاید و اعتقادات است و عمل صالح هم همان احکام و اخلاقی است که باید باهم داشته باشیم.

بنابراین آیا قرآن در معرفی انسان، بیشتر بر عقاید و باورها تأکید دارد؟

عبادت و بندگی خداوند تنها مسئله نماز و روزه نیست، اخلاق انسانی و اسلامی هم نوعی عبادت است. اخلاق انسانی آن است که همه انسان‌ها عدالت و عدم ظلم را نسبت به هر مسلمان و هر دینی مدنظر قرار دهند و در گفتار، رفتار و عمل به کسی ظلمی نکنند. این اخلاق انسانی است که همه ادیان به آن باور دارند و باید عمل کنند. عقل در عمل انسانی بر ما حاکم است و عقلای عالم آن را قبول دارند، رفتاری مانند مهربانی، دوری از ظلم، فساد و خلاف قانون و … که جنبه انسانی دارد.

غیر از اخلاق انسانی که تمام دنیا آن را پذیرفته‌اند و در هر دینی وجود دارد ما اخلاق اسلامی هم داریم. مثلاً در دین اسلام بر  خمس، زکات، کمک به فقرا، جهاد در دفاع از کشور، امر به معرف و نهی از منکر، ایثار، گذشت، فداکاری برای مردم، رسیدگی به اقوام و همسایگان، خلق نیکو، مهربانی، محبت به یکدیگر و… تأکید شده است. این جنبه از اخلاق در ادیان دیگر نیز مورد اشاره است، اما به هر حال در اسلام این فضایل اخلاقی انسانی و اسلامی در روایات و قرآن بسیار سفارش شده است.

در قرآن و روایات به چه دلیل بر اخلاق انسانی و اسلامی تأکید شده است، این فضایل اخلاقی در هر دو جنبه چه نتایجی به همراه دارد؟

برای رسیدن به اخلاق انسانی و اسلامی، باید این مسیر را طی کنیم. وقتی ما با عقاید صحیح و استدلال‌های منطقی به این معرفت برسیم و تفکر و معرفت را داشته باشیم که عقایدمان با یقین توأم شود، آن اعتقاد و یقین کامل، اگر برای انسان به وجود بیاید، نتیجه آن اعمال، رفتار، کردار و افکار الهی می‌شود و تنها به دنبال رضای خداوند هستیم. وقتی توجه و توحید واقعی برای ما حاصل شد، باعث می‌شود که اعمالمان را تنها برای خدا که از آن به اخلاق تعبیر می‌کنیم، انجام دهیم.

اخلاص آن است که مدام کارهایمان برای رضای خدا باشد؛ چون ممکن است انسانی اعمالش را انجام دهد و اعمال خوبی هم باشد، عقاید و معرفت هم دارد، ولی اعمالش را برای ریا، خودنمایی و منت گذاشتن به دیگران انجام دهد. اگر شخصی کمکی می‌کند ولی برای خودنمایی و ریا برای دیگران بیان می‌کند، خلوص و اخلاص ندارد، اما اگر به آن عقاید دقیق و کامل برسد و معرفت و تفکر صحیح را پیدا کرده باشد، اعمال، رفتار و حتی افکارش را الهی قرار می‌دهد. وقتی غذا می‌خورد، برای این است که بتواند رضای خدا را کسب کند، وقتی به خانواده خود محبت می‌کند، برای این است که مورد محبت خدا قرار گیرد، به فرزندانش محبت می‌کند، چون می‌داند که مورد رضای خداوند است. چنین شخصی در حقیقت، معرفت دارد به اینکه تمام این اعمال و رفتارهای نیک، باعث رضای پروردگار می‌شود؛ لذا توحید عملی برای او حاصل می‌شود و تمام اعمالش را برای رضای خدا نه برای رضای دیگران انجام می‌دهد. قرآن کریم نیز می‌فرماید: «اعمالی که با اخلاص انجام شود ارزش والایی دارد».

نمی گویم اگر کسی اعمال نیک بدون اخلاص انجام داد، ارزشی ندارد؛ اما ارزش واقعی آنجاست که این اعمال با کمال اخلاص انجام شود. آن اخلاص زمانی حاصل می‌شود که شما خدا را دقیق بشناسید، عقایدتان با استدلال باشد، بدانید که ارزش خداوند بسیار بالاست و ارزش دیگران چقدر پایین است و کار خود را به دلیل ارزش بالا یا به این دلیل که خداوند از ما راضی شود، انجام دهید تا اینکه کار را به‌خاطر دیگران انجام دهید. در این هنگام مرحله، توحید عملی برای انسان حاصل می‌شود و تمام اعمال را خالصانه و مخلصانه انجام می‌دهد.

از نظر منابع اسلامی چون قرآن، روایات، عقل و عقلا، چه اصول اخلاقی برای جامعه‌ اخلاقی وجود دارد؟

جامعه اخلاقی آن چیزی است که به‌صورت نهادینه در وجود انسان حاصل شده باشد. توجه دارید که برخی می‌گویند ملکه اخلاق را دارند، ملکه بدین معناست که فضایل اخلاقی در خوی و نهاد انسان به‌صورت عمیق ریشه داشته باشد و از عمق جان انسان باشد، نه این‌که صورت ظاهر باشد. ممکن است کسی سخاوت داشته باشد، ولی سخاوتش را به‌صورت تظاهر انجام می‌دهد؛ عملاً سخی نیست اما به زور سخاوت را به خود تحمیل می‌کند. البته این هم اشکالی ندارد، اما کسی که در ذات، نهاد و قلبش سخاوت وجود دارد، وقتی مال، علم و فضایل اخلاقی را سخاوتمندانه به دیگران هدیه می‌کند، این عمل را با خوشحالی انجام می‌دهد. وقتی پول خود را می دهد، شب آرام می‌خوابد و لذت می‌برد اما کسی که برای تظاهر، چنین می‌کند، احساس لذت و خوشحالی ندارد.

احکام یعنی ظاهراً کارهایی را انجام می‌دهید یا ترک می‌کنید، اما این‌که در قلبتان نهادینه شده باشد، اخلاق است؛ اگر کسی ثروتی پیدا کند و شما خوشحال شوید، فضیلت اخلاقی است اما اگر در وجود شما حسادت پیدا شد، به این معناست که رذیله اخلاقی دارید.

اخلاق به این معناست که در نهاد و وجود شما حسادت وجود ندارد بلکه سخاوت و ایثار وجود دارد؛ لذا وقتی خدمت می‌کنید، لذت می‌برید، منت نمی‌گذارید و فریاد نمی‌کشید که چنین کاری کردم. اگر ما بتوانیم فضایل اخلاقی را در وجودمان نهادینه کنیم، مجسمه اخلاق، انسانیت و اسلامیت در انسان به وجود می‌آید که پیامبر(ص) الگوی این مجسمه اخلاق انسانی و اسلامی بودند.

در کنار فضایل اخلاقی انسانی و اسلامی که در جامعه شاهد آن هستیم، نمی‌توان گفت هیچ نقصی در این زمینه نداریم، به نظر شما برای رفع این نقص‌ها چه راه‌کارهایی وجود دارد؟

خوبی‌هایی که در انقلاب و این مملکت وجود دارد، همه به دلیل عمل کردن به دستورات اسلام است؛ یعنی اگر مسئولی دروغ نمی‌گوید، مؤدب صحبت می‌کند، به کسی اهانت نمی‌کند، فحش و بدگویی نمی‌کند، اسرار مردم را فاش نمی‌کند، انسان و مسلمان واقعی است و به این دلیل است که به دستورات اسلام عمل می‌کند. در مقابل اگر مسئولی بسیار بددهان است، به افراد بدگویی می‌کند، غیبت و تهمت می‌زند، آبروی مردم را می‌برد، مشکلاتی برای مردم ایجاد می‌کند، به فکر مردم نیست، ایثار و گذشت ندارد، کار نمی‌کند و تخلف می‌کند، به این دلیل است که دستورات اسلام را انجام نمی‌دهد.

قرآن مجید می‌فرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ انسان‌ها آزاد هستند و خداوند به انسان آزادی داده و انسان می‌تواند راه صحیح یا راه فساد را انتخاب کند. در جامعه ما افرادی در حال فعالیت و کار هستند و عمل صحیح مرتکب می‌شوند، فداکاری می‌کنند و خدمتگزار مردمند، اینان کسانی هستند که هم به اسلام عمل کردند و هم اخلاق انسانی و اسلامی دارند اما در مقابل عده‌ای هم به‌درستی عمل نمی‌کنند، خلاف و تخلف می‌کنند، رشوه می‌دهند، دروغ می‌گویند و تهمت می‌زنند، اینان کسانی هستند که خلاف اسلام عمل می‌کنند. بدبختی‌ها از عمل نکردن به احکام اسلام است و سعادت و خوشبختی ما در گرو عمل به اسلام است. ما وظیفه داریم به اندازه خود، به اسلام عمل کنیم و مردم را نیز به این امر تشویق کنیم.

اسلام برای این‌که همه به دستورات عمل کنند، احکام، حدود، دیّات و امر به معروف و نهی از منکر دارد، اما باید به این دستورات اسلامی عمل شود و اگر اخلاق وجود داشته باشد ما می‌توانیم این نتیجه را بگیریم. البته این را بدانید که نتیجه گاهی کوتاه‌مدت و گاهی درازمدت است؛ گاهی ممکن است فداکاری‌ها، شهادت‌ها و ایثارها نتایج کوتاه مدت داشته باشد یعنی پیروز و موفق شویم و گاهی هم در ظاهر پیروز و موفق نباشیم، اما در زمان‌های بعد، این اعمال و شهادت‌ها اثر خود را می‌گذارد. امام حسین(ع) در کربلا به ظاهر در کوتاه‌مدت شکست خورد، ولی عیناً و حقیقتاً در درازمدت پیروز شد و اسلام را حفظ کرد؛ به‌گونه‌ای که پابرجا ماندن دین ما به‌خاطر فداکاری‌ها، شهادت‌ها و ایثارهایی است که ائمه و امامان ما مخصوصاً امام حسین(ع) انجام دادند.

ما باید سعی کنیم که اعمالمان بر اساس تکلیف باشد و نتایج درستی داشته باشد و در هر عملی رسیدن به تقرب الهی را در نظر داشته باشیم. ما باید نتیجه مطلوب را با عمل بر تکالیف کسب کنیم؛ لذا همه علما فرموده‌اند: امر به معروف و نهی از منکر اگر فایده ای ندارد، نگویید. امر معروف و نهی از منکر در جایی واجب است که احتمال تأثیر داشته باشد به این دلیل که کار ما باید به نتیجه رسیده باشد. ما مأمور هستیم که کارهایمان بر اساس راه‌های مشروع و درست به نتایج معیّن برسد اما این نتایج، گاهی دراز‌مدت و گاهی کوتاه‌مدت هستند. ممکن است اکنون اثر نکند، ولی در آینده، تأثیر خود را بگذارد. انسان جهت نیل به نتیجه مطلوب و غایت، بر اساس تکلیف عمل می‌کند و اگر به هدف مورد نظر نائل نشد، احساس ندامت نمی‌کند.

منبع: شفقنا
برچسب ها: دروغگویی
نظرات شما
پیشخوان