تاریخ انتشار: ۱۱:۵۰ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۴
موسوی نیا در نشست" آینده روابط امنیتی اسرائیل در منطقه خاورمیانه":

حاکمان عربستان، بقای حکومتشان را بر بقای کشورشان ترجیح می دهند

در سطح بین المللی، گسترش دامنه تروریسم به اروپا و تمنای امنیتی که کشورهای اروپایی از ایران دارند بیش از پیش، حسادت اعراب و اسرائیل را برمی انگیزد.
رویداد۲۴- استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است سیاست خارجی اوباما و اکراه از ورود به منازعات خاورمیانه، باعث شده است که اعراب مرتجع منطقه، بیش از گذشته به سمت  پیمان با اسرائیل بروند.

به گزارش گروه بین الملل رویداد۲۴، سید رضا موسوی نیا در نشست علمی-تخصصی با موضوع " آینده روابط امنیتی اسرائیل در منطقه خاورمیانه" که توسط پژوهشگاه مطالعات جهان و در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد با ارائه سخنرانی در موضوع " سناریوهای محتمل در روابط امنیتی اسرائیل و اعراب" ضمن اشاره به مباحث نظری آینده پژوهی، عنوان داشت: سوالی اصلی در مطالعات آینده پژوهانه این است که آیا ما قرار است پیش بینی کنیم، آینده نگری کنیم یا آینده سازی کنیم؟

وی ادامه داد: یک نگاهی که به تاریخ وجود دارد نگاه تک خطی است که بیان می کند تاریخ، مسیر مشخص و محتومی را طی خواهد کرد. این دیدگاه، یک جبریت بر سرنوشت جوامع، قائل است بنابراین می توان پیش بینی کرد. در مطالعات علمی تجربی، روش غالب در تحقیقات همین گونه است. نگاه دوم این است که تاریخ، لزوما مسیر محتوم و مشخصی را طی نمی کند، بلکه تاریخ بر اثر کنش بازیگران و رفتار انسانها و کشورها ورق می خورد. هر رفتار خاصی می تواند صفحه جدیدی را در تاریخ رقم بزند. بنابراین هیچگاه نمی توان پیش بینی کرد و آینده نگری کرد، بلکه می توان آینده سازی کرد یعنی بر اساس روندهای فعلی، ما می توانیم سناریو هایی را برای آینده ترسیم کنیم و بر اساس مطلوب ترین سناریو، تاریخ را به آن سمت، حرکت دهیم. نگاه ما به آینده پژوهی، مبتنی بر آینده سازی است. یعنی مهندسی رفتار دوستان، رقبا و دشمنان.

موسوی نیا: حاکمان عربستان، بقای حکومتشان را بر بقای کشورشان ترجیح می دهند

دکتر موسوی نیا دو نگاه به بحث آینده سازی را تبیین کرد و گفت: یک نگاه، نگاه نظریه انتخاب عقلایی است. این نظریه می گوید کنش، نتیجه انتخاب عقلایی بازیگران است. یعنی هزینه-فایده اقدام توسط بازیگر. در مقابل، رفتارگرایان می گویند کنش، نتیجه عکس العمل به رفتار دیگران است. یعنی رفتار بازیگر، مبتنی بر رفتار محیط است. در بحث حاضر، ما از زاویه رفتارگرایی به سناریوها نگاه خواهیم کرد بنابراین، هم خواهان آینده سازی هستیم بر اساس مطلوب ترین سناریو و هم اینکه با رفتار خودمان، رفتار دوستان، رقبا و دشمنان را مهندسی می کنیم.

این تحلیلگر مسائل بین الملل در توضیح روابط اعراب و اسرائیل به اسناد ویکی لیکس اشاره کرد و گفت: در سال 2011 که اسناد ویکی لیکس منتشر شد اسنادی در مورد روابط قدرت های منطقه وجود داشت که مهم است. یکی از این اسناد می گوید دیپلمات اسرائیلی به آمریکایی ها اینگونه گفته است: «امیر نشین ها مطمئن هستند که اسرائیل می تواند جادو کند و آنها را در برابر خطرات ناشی از ایران، محافظت کند.» یا در سند دیگری مشاهده می کنیم که وزیر خارجه بحرین در سال 2005 به آمریکایی ها می گوید: «همین دیروز با سفیر سیّار اسرائیلی ها در منطقه «بروس شاکدون» دیدار کردم و می دانید که اکنون مدتی است که ما مناسبات محرمانه ای داریم.» روابط اسرائیلی ها با قطر و بحرین و پایگاه اطلاعاتی که در امارات دارند و خبرهایی که جدیدا می شنویم از روابط مخفیانه ای که با دولت سعودی برقرار کردند همگی حکایت از آن دارد که روابط اسرائیل با برخی از کشورهای عربی، ذهنیت سازی نیست و کاملا شواهدش دیده می شود. 

استاد دانشگاه علامه طباطبایی، قبل از تشریح سناریوهای محتمل در مورد روابط اعراب و اسرائیل و اینکه این روابط به کجا خواهد رفت و کدام سناریو از همه برای ایران مطلوب تر و بهتر است سه سوال را مطرح کرد و گفت: می خواهیم به این سوالات پاسخ دهیم. اول اینکه آیا اعراب، یکپارچه هستند؟ یعنی هنگامیکه ما می گوییم آینده روابط اسرائیل با اعراب، آیا این اعراب یکپارچه هستند؟ دوم اینکه چه عواملی باعث شده است تا این دو موجودیت غیر هم سنخ در ظاهر، یعنی اعراب مسلمان که زمانی، مهمترین مسئله و تهدید آنها،اسرائیل بوده است با اسرائیل که مهمترین تهدیدش اعراب بوده، همکاری امنیتی داشته باشند؟ و سوم اینکه سناریوهایی که برای آینده می توانیم تصویر کنیم چه خواهد بود؟

وی در پاسخ به سوال اول گفت: با توجه به مقدمه گفته شده، ما نمی توانیم اعراب را یکپارچه فرض کنیم. مثال اخیر این موضوع هم در بحث قرار دادن حزب الله لبنان در لیست گروههای تروریستی توسط شورای همکاری خلیج فارس قابل مشاهده است که کشورهایی مانند کویت، اعتراض کرده و تونس و مصر و لبنان، مخالفت کردند. پس در موضوع آینده روابط اسرائیل با اعراب، روابط با برخی از اعراب همچون عربستان، قطر، امارت و بحرین مدنظر است که به آنان، "کشورهای مرتجع منطقه" می گوییم.

موسوی نیا در پاسخ به سوال دوم، عواملی که موجب عقد روابط اسرائیل و اعراب شده است را در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی تقسیم بندی کرد و گفت: در سطح داخلی، می دانیم که جنس اسرائیل، یک کشور بحران زا و بحران زیست است. تشکیل دولت اسرائیل، یک تشکیل استثنایی و خاص محسوب می شود. اسرائیل، کشوری بوده که نه سرزمینی داشته و نه مردمی. بنابراین بقای این دولت، ایجاد بحران و زیستن در بحران و تلاش برای "جمع آوری قدرت دائمی در سطح منطقه ای"، "گسترش سرزمین" و "فرایند ضدیت سازی است". اسرائیلی ها با توجه به اینکه دارای مولفه های هویتی قوی نیستند بنابراین باید دائما هویت خود را بر اساس یک «دگر» تعربف کنند. این «دگر»، زمانی اعراب هستند و زمانی ایران. در طرف دیگر، چرا کشورهای مرتجع منطقه به سمت اسرائیل می روند؟ آیا خواست ملت های آنها است؟ نظرسنجی ها که اینگونه نمی گوید. نظرسنجی ها می گوید ملت های عرب، کماکان کینه شدیدی نسبت به اسرائیل دارند. علت اینکه این کشورها به سمت اسرائیل رفتند این است که حاکمان، بنیان های قدرت داخلی و مشروعیت و مقبولیت داخلی را ندارند لذا بقای حکومتشان بر بقای کشورشان، اولویت دارد.

وی در ادامه افزود: حاکمان عربستان، بقای حکومتشان را بر بقای کشورشان ترجیح می دهند وگرنه هر انسان عاقلی می داند که روابط اسرائیل برای کشور عربستان در آینده، چه مخاطراتی را به وجود خواهد آورد. سعود الفیصل وزیر خارجه سابق عربستان می گوید: «سی سال وزیر بودم و در این سی سال، روزی نبود که بحران نباشد و یک روز، آب خوش از گلوی ما پایین نرفت.» این جملات، اعترافی است برای حکومتی که به ظاهر، تمام مولفه های مادی را دارد و آمریکا از او حمایت می کند. بنابراین به لحاظ داخلی، مشخص است که چرا کشورهای مرتجع با اسرائیل به سمت تحکیم روابط می روند. هرچقدر مشروعیت و مقبولیت دولت ها کمتر باشد تعیّن پذیری از نظام بین الملل بیشتر است و کشورها، بقای خودشان را بیش از پیش، در گرو مداخله آمریکا و قدرت های بزرگ قرار می دهند لذا مشاهده می شود که رگ حیات عربستان بر آن است که آمریکا دائما در منطقه باشد. هرچقدر منافع ایران، در عدم حضور آمریکا در منطقه است، منافع عربستان در حضور آمریکایی ها در منطقه است و همین موضوع باعث تعارض جدی میان ایران و عربستان شده است.

موسوی نیا: حاکمان عربستان، بقای حکومتشان را بر بقای کشورشان ترجیح می دهند

این استاد دانشگاه به بیان عوامل منطقه ای که موجب پیوند اعراب و اسرائیل شده است پرداخت و اظهار داشت: در سطح منطقه ای، همه می دانند که خاورمیانه، منطقه ای است که دارای بحران های به شدت ساختاری، قومی و سرزمینی است و مداخلات کشورهای خارجی هم بر کلاف امنیتی خاورمیانه افزوده است. پس از 11سپتامبر و فراگیری بحث مبارزه با تروریسم، تحولات منطقه پیچیده تر شد. سقوط صدام، توازن قدرت در منطقه را کاملا به نفع ایران و بر علیه عربستان و اسرائیل به هم زد. صدام جمله مشهوری داشت: «من دیوار شرقی اعراب در برابر مجوس ها هستم.» این دیوار فرو ریخت و عراق، به طور طبیعی تبدیل شد به متحد ایران. پس این موضوع، یکی از عوامل اتحاد نامبارک اعراب مرتجع با اسرائیل است. در سطح بین المللی، سیاست خارجی اوباما و اکراه از ورود به منازعات خاورمیانه، باعث شده است که کشورهای منطقه، بیشتر به سمت این پیمان بروند. بعد از بهار عربی بود که هراس امنیتی در کشورهای عربی به وجود آمد. هیلاری کلینتون که احتمالا رئیس جمهور خواهد شد در کتاب خاطراتش می گوید: «زمانی که مبارک ساقط شده بود در کابینه بحث می کردیم و من و "جو بایدن" موافق این موضوع بودیم که باید به مبارک کمک کنیم درحالیکه اوباما و همفکرانش معتقد بودند که باید از موج به وجود آمده حمایت کنیم. در نهایت، مبارک پشت در ماند.» پس این موضوع، زنگ خطری بود برای پادشاهان سعودی و آنها به این نتیجه رسیدند که بایستی بدانند روزی هم نوبت خودشان خواهد شد.لذا این عامل هم توجیه کننده پیوند اسرائیل و اعراب می باشد. همچنین در سطح بین المللی، گسترش تروریسم به اروپا و تمنای امنیتی که کشورهای اروپایی از ایران دارند بیش از پیش، حسادت اعراب و اسرائیل را برمی انگیزد.

موسوی نیا چهار سناریو را برای آینده روابط اسرائیل و اعراب، متصور شد و گفت: اولین سناریو، تشکیل یک ائتلاف پنهانی است با اهداف کوتاه مدت.اهدافی همچون مهندسی اوضاع سوریه و یمن و دومین سناریو، ائتلاف نیمه پنهان کشورهای مرتجع و اسرائیل بر اساس اهداف میان مدت. اهدافی همچون تقابل با جبهه مقاومت اعم از تمام کشورهای زنجیره ای که در تقابل با نظم لیبرال قرار می گیرند. واشنگتن پست می گوید:«به زودی سپر دفاعی موشکی جدیدی با همکاری آمریکا در اسرائیل ایجاد خواهد شد» که در سناریوی اسرائیل برای حمله احتمالی به حزب الله قابل تبیین است. سناریوی سوم آن است که ائتلاف،با تعریف اهداف بلند مدت آشکار شود؛ اهدافی همچون حذف حزب الله و تغییر رژیم در ایران. سه سناریوی گفته شده، پیوسته با هم هستند.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در تشریح سناریوی چهارم گفت: سناریوی چهارم آن است که این ائتلاف نامیمون، شکست بخورد و اهداف تعیین شده، محقق نشود. اگر چنین شود نتایجی خواهد داشت. اول اینکه اسرائیل و کشورهای مرتجع، به لاک دفاعی فرو خواهند رفت. 

دوم، بحران مشروعیت در این کشورها است که هم در داخل اسرائیل و هم در کشورهای مرتجع عرب، افزایش خواهد یافت. و سوم اینکه توازن قدرت به نفع ایران تغییر می کند و برای جبهه مقاومت، آزادی عمل بیشتری به وجود می آید. اگر سناریوی چهارم محقق شود سه سناریوی دیگر خواهیم داشت که باید برای آنها، آینده سازی کنیم. سناریوی اول، ترغیب آمریکا از طریق لابی های اسرائیل و اعراب به ورود به منازعات منطقه ای است. به نظر می رسد هرچقدر اوباما از ورود به منطقه اکراه داشت، هیلاری کلینتون در صورت دستیابی به ریاست جمهوری، تمایل بیشتری برای ورود به تعارضات منطقه ای دارد. سناریوی دوم، وارد کردن ترکیه به تقابل و تعارض بیشتر با ایران است. سناریوی سوم که مطلوب ایران است پذیرفتن توازن قدرت به وجود آمده به سود ایران در منطقه است.

سید رضا موسوی نیا در پایان سخنانش، سناریوهای مطلوب ایران را بیان کرد و عنوان داشت: در میان سناریوهای گفته شده، دو سناریوی مطلوب برای ایران وجود دارد. شکست ائتلاف اعراب و اسرائیل و همچنین پذیرش توازن قدرت منطقه ای که به سود ایران، تغییر کرده است. لذا جمهوری اسلامی ایران نیاز به یک قیچی دارد که یک لبه آن، دیپلماسی و یک لبه آن، استراتژی است. لبه استراتژی یعنی تداوم مقاومت. بدین معنی که ایران باید با تمام توان، قدرت و مزیت نسبی خود را در مبارزه با تروریسم در سوریه و در منطقه ادامه بدهد و به هیچ وجه، عقب نشینی نکند. لبه دیپلماسی، چانه زنی مستقیم با قدرت های اروپایی و غیر مستقیم با آمریکا است. شواهد نشان می دهد که آمریکایی ها و اروپایی ها به شدت نیازمند نقش ایران هستند و نه می توانند و نه علاقه ای دارند که با تروریسم مبارزه کنند و خطر تروریسم را هم احساس می کنند به نحوی که در پاریس مشاهده شد. فرانک اشتان مایر، وزیر خارجه آلمان به حسن روحانی می گوید «ما به شما نیاز داریم و در بحران پناهندگان، دچار اختلاف شده ایم و نیاز به نقش ایران در مبارزه با تروریسم داریم.» دعوت ایران در کنفرانس وین، نمایانگر نیاز کشورهای غربی به نقش امنیتی ایران است. این دو لبه اگر باهم عمل کنند آن دو سناریوی مطلوب ما محقق خواهد شد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان