تاریخ انتشار: ۰۰:۰۴ - ۲۱ تير ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۶ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

منافع ملی چیست و چگونه به ابزار سرکوب بدل می‌شود؟

واژه «منافع ملی» ظاهرا عبارتی است که همه باید بر سر آن اشتراک داشته باشند و به خاطر آن اختلاف را کنار بگذارند! اما چه کسی منافع ملی را مشخص می‌کند؟ رویداد۲۴ در گزارشی نشان داده که منافع ملی یک «دال تهی» است که به عنوان «مبحث مشترک» برای سرکوب استفاده می‌شود.

منافع ملی چیست

رویداد۲۴  علیرضا نجفی: «نژاد یهود عنصری بیگانه است و بایسته است در جهت حفظ (منافع ملی) خود آن را از صحنه روزگار حذف کنیم. آحاد مردم باید بدانند که فردیت آن‌ها در برابر (منافع ملی) حائز هیچ اهمیتی نیست و موقعیت افراد تنها و تنها در نسبت با منافع ملی مشخص می‌شود.»/ آدولف هیتلر

«حکومت فاشیست به مردم می‌گوید که یگانه امتیاز آن‌ها، مشترک‌ترین امتیازشان است: یعنی متولد شدن در یک کشور واحد و این خاستگاه ناسیونالیسم است. به‌علاوه تنها کسانی که می‌توانند هویتی برای این ملت دست‌و‌پا کنند دشمنان‌شان هستند. پس ریشه روانشناختی فاشیسم ابدی دل‌مشغولی وسواس‌آمیز با یک طرح توطئه است؛ احتمالا یک توطئه بین‌المللی. پیروان باید احساس کنند در محاصره دشمن‌اند. راحت‌ترین راه برای حل معضل توطئه توسل به بیگانه‌هراسی است. ولی توطئه باید از داخل هم باشد: عناصری از داخل و خارج منافع ملی ما را تهدید می‌کنند و باید سرکوب شوند.»/ امبرتو اکو کتاب فاشیسم ابدی

 توجیه برای تجاوز به حقوق شهروندان

در طول تاریخ حاکمان و حکومت‌های مختلف توجیهات و انگیزه‌های مختلفی برای تعدی و تجاوز به حقوق شهروندان داشته‌اند. بیایید چند نمونه را در نظر بگیریم: چنگیزخان مغول خود را نمود «خشم خداوند» می‌دانست و می‌گفت لشکرکشی‌هایش به سبب مجازات گناهکاران است. وقتی دولت‌های اسپانیا و پرتغال در قرن شانزدهم میلادی به جنوب قاره آمریکا لشکرکشی کرده و دو سوم بومیان را قتل عام کردند، هدف از لشکرشی خود را «متمدن کردن قبایل وحشی» اعلام کردند.

امپراتوری روم فتوحات خود را با ادعای ایجاد تمدن و نظم در سرزمین‌های «بربر» و همچنین گسترش مرز‌های خود برای حفاظت از سرزمین‌های موجود توجیه می‌کرد. کشیشان قرون وسطی هزاران نفر از مردم را به جرم کفرگویی و جادوگری، برای رضای خدا، آتش زدند؛ و شاهان باستانی انسان‌ها را به جرم توهین به پادشاه در وحشیانه‌ترین حالت ممکن اعدام می‌کردند. تاریخ بشر مملو از این نمونه‌هاست؛ تاریخی که به تعبیر هگل چیزی جز «سلاخ‌خانه» نبوده است.

اما در میان دلایلی که به کار توجیه ظلم و کشتار آمده و یا انگیزه‌ای برای مبادرت به آن هستند، تعدی به انسان «بخاطر خود انسان» پدید‌ه‌های مدرن است. اغلب ظلم و تعدی‌های قرون بیستم و بیست و یکم تحت لوای عناوین موهومی چون «دفاع از ملت» و «نجات بشیریت» صورت گرفته‌اند که ترجمان آن در عالم سیاست مفهوم «منافع ملی» بوده است.

از اواخر قرن نوزدهم تا کنون، اغلب حکومت‌های جهان دولت‌های ملی یا همان «دولت-ملت» بوده‌اند. دولت ملی شکل خاصی از حکومت است که مشروعیت خود را از طریق اعمال حاکمیت به نام یک ملت و در یک واحد سرزمینی مشخص، کسب می‌کند.

تشکیل دولت/ملت‌ها پس از انقلاب فرانسه

در عبارت «دولت ملی»، «دولت» به نظم سیاسی و نظامی و به اصطلاح وجه سخت‌افزاری حاکمیت دلالت دارد. همچنین قید «ملت» به امور ناملموسی مانند رسوم و سنت‌های جمعی، حافظه تاریخی مشترک، نماد‌های ملی و سیاست‌های زبانی-فرهنگی و به اصطلاح وجه نرم‌افزاری حکومت اشاره می‌کند. 


بیشتر بخوانید: انقلاب کبیر فرانسه؛ انقلابی که ترکش‌هایش ۱۰۰ سال بعد به ایران رسید


دولت ملی پس از انقلاب کبیر فرانسه و با تضعیف و کنار زدن نقش دین و ایده‌های سنتی در ایجاد همبستگی اجتماعی به‌وجود آمد. هدف از ملت‌سازی، ایجاد حس همبستگی و نوعی از هویت جمعی است که بر هویت قومی، قبیله‌ای و زبانی اولویت داشته باشد. (برای مثال کسانی که پیش از انقلاب مشروطه هویت جمعی خود را مبتنی بر گروه‌های قومی، مانند ترک و لر و بختیاری درک می‌کردند، پس از انقلاب و با بدل شدن ایران به دولت ملت خود را به عنوان «ایرانی» هویت‌یابی کردند)

ایدئولوژی غالب عصر دولت‌های ملی «ناسیونالیسم» است. ناسیونالیسم را نباید با وطن‌دوستی اشتباه گرفت. وطن‌دوستی عبارت است از حس و عاطفه‌ای که انسان‌ها نسبت به کشور و هموطنان خود دارند. اما ناسیونالیسم ایده‌ای انتزاعی و اغلب ستیزه‌جو است که خود را در تقابل با کشور‌ها و ملل دیگر تعریف می‌کند.

هویت ناسیونالیستی، همانطور که «لیلیا گرینفیلد» اشاره می‌کند، از این رو انتزاعی است که مبتنی بر ستاندن فردیت و ویژگی‌های بومی، مانند زبان و فرهنگ، از انسان‌ها و ادغام آن‌ها در کلیتی تحت عنوان «ملت» است.

گرینفیلد می‌نویسد: «در مفهوم ملت تفاوت‌هایی مانند طبقه و مرتبه نادیده انگاشته می‌شوند و جماعت ملی مانند چیزی ذاتا همگن تصویر می‌شوند.»

کارکرد ایدئولوژی ناسیونالیسم

ناسیونالیسم همچنین یک ایدئولوژی ستیزه‌جو است و همانطور که در ابتدای نوشته از قول امبرتو اکو نقل کردیم، همواره خود را در تقابل با ملل و اقوام دیگر تعریف می‌کند. به همین دلیل است که حکومت‌های عصر ما مفاهیمی، چون «منافع ملی» را به عنوان ابزاری قوی برای پرورش حس وفاداری شهروندان نسبت به دولت، بسط و تحکیم قدرت دولتمردان، سرکوب مخالفان و تجاوز به کشور‌های دیگر به کار گرفته اند. این حکومت‌ها با دستکاری احساسات میهن‌دوستانه و بدل کردن آن به هیجانات ناسیونالیستی، هر اقدام ناصواب و ظالمانه‌ای را با عنوان دفاع از «منافع ملی» توجیه می‌کنند.


بیشتر بخوانید: میهن پرستی چگونه ایجاد می‌شود و چگونه از بین می‌رود؟


به گزارش رویداد۲۴ در قرن بیستم ایدئولوژی ناسیونالیسم با بسیاری از دیگر ایدئولوژی‌های مدرن آمیخته شد. حکومت‌های قرن بیستم دست به کار خلق و جعل نوعی حافظه ملی شدند که بر روایت مجعول و گزینشی تاریخ استوار بود.

همانطور که «اریک هابسبام» نشان می‌دهد، حکومت‌های ملی در ابتدای قرن بیستم با تمجید از دستاورد‌های گذشته و تحریف و اغراق روایات تاریخی، حکومت خود را تجسم سرنوشت ملی و غایت نهایی تاریخ نشان می‌دادند.

«لویی آلتوسر» این نوع از روایت تاریخی را «توهم واپس‌نگرانه» نامیده است که در آن تاریخ از اکنون آغاز می‌شود و به گذشته می‌رود. بنابر استعاره آلتوسر، در این نوع از روایت گویی سلسله‌های تاریخی امری ذاتی و پایدار را مانند مشعل المپیک به یکدیگر داده‌اند و حکومت‌های کنونی میراث‌دار تمام گذشته بوده و بر تارک آن تاریخ تکامل‌یابنده نشسته‌اند.

در این روایت از هویت ملی، شاهد ساخته شدن دشمن مشترک هستیم. تمدن‌ها و حکومت‌های دیگر در تقابل با هویت ملی و به عنوان «دشمنان» تعریف شده و به عنوان تهدیدی برای منافع ملی معرفی می‌شوند. در چنین حکومت‌هایی منافع ملی نه از طریق صلح و همزیستی، بلکه از طریق دشمنی و تخاصم تعریف می‌شود.

امبرتو اکو این مساله را چنین بیان کرده است: «از منظر آنها، مبارزه برای زندگی نیست بلکه زندگی برای مبارزه است. پس صلح‌طلبی زد‌و‌بند با دشمن است. صلح‌طلبی بد است، زیرا زندگی جنگ مداوم است. این عقیده به یک‌جور عقده آرماگدونی (جنگ آخر‌الزمانی) دامن می‌زند. چون باید دشمنان را در هم شکست، باید نبردی نهایی در کار باشد، بعد از آن جنبش زمام امور را بدست خواهد گرفت.»

جایگاه «دشمن» در حکومت‌های استبدادی

حکومت‌های استبدادی همواره تخاصم خود علیه «دشمن» را به بهانه پیگیری منافع ملی پیش برده‌اند. برای چنین کاری ابتدا مفهوم ملت را باید تهی و انتزاعی کرد: ملت همان رهبر است و در واقع شخص دیکتاتور و تصمیماتش تجسم اراده ملی هستند. این مساله را به وضوح می‌توان در کتاب نبرد من آدولف هیتلر دید: «خطاب به تمامی کسانی که در نقد حکومت ما آن را دیکتاتوری خطاب کرده و در برابر دموکراسی، که بنا به تعریف چیزی جز اراده ملت نیست، قرار می‌دهند اینگونه می‌گویم: هیچ کسی به اندازه من اراده ملی را نمایندگی نمی‌کند. پیشوا تجلی منافع ملت آلمان است.»

امبرتو اکو در مقاله درخشان «فاشیسم ابدی»، تهی کردن مفهوم ملت را با مفهوم «پوپولیسم کیفی» توضیح می‌دهد. بنابر توضیح اکو، در حکومت‌های دموکراتیک شهروندان از حقوق فردی برخوردارند، ولی فقط از منظر کمّی می‌توانند در سیاست اثر بگذارند چرا که باید پیرو تصمیم اکثریت بود. اما در فاشیسم افراد در مقام فرد از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند، و «مردم» به عنوان یک کیفیت تصور می‌شود، موجودیت یکپارچه‌ای که تجلی «اراده مشترک» است.

اکو می‌نویسد: «از آنجا که هیچ کمیت عظیمی از انسان‌ها نمی‌توانند اراده مشترکی داشته باشند، پیشوا وانمود می‌کند که مفسر خواسته آنهاست. شهروندان که قدرت نماینده‌داشتن خود را از دست داده‌اند، دیگر نمی‌توانند دست به عمل بزنند؛ تنها فراخوانده می‌شوند تا نقش «مردم» را بازی کنند. از این‌رو، مردم چیزی نیست جز برساخته‌ای نمایشی. برای داشتن نمونه خوبی از پوپولیسم کیفی دیگر نیازی به میدان ونیز در رم یا استادیوم نورنبرگ نداریم. من‌بعد باید منتظر پوپولیسم تلویزیونی و اینترنتی باشیم که در آن واکنش عاطفی گروه دست‌چین‌شده‌ای از شهروندان را می‌توان به جای صدای مردم جا زد و جا انداخت.»

در واقع حکومت استبدادی مفهوم منافع ملی را برای سایست‌زدایی از شهروندان و به صغارت کشاندن آن‌ها به کار می‌برد. تنها کسی که قادر به تشخیص منافع ملی است، شخص رهبر است و او مانند شبانی برای رعایای خود تصمیم می‌گیرد.

در طول سال‌های جنگ جهانی دوم، امپراطوری ژاپن توسعه‌طلبی خود در شرق آسیا را با ادعای «نیاز به دفاع از منافع ملت و امپراطور ژاپن» توجیه می‌کرد. امپراطور ژاپن تجسم ملت و منافع ملی بود و اینک تشخیص داده بود ژاپن باید برای دفاع از خود به کشور‌های همسایه حمله کند. این امر منجر به حمله به منچوری، چین و در نهایت حمله به بندر پرل هاربر شد.

یادآوری این نکته ضروری است که این توجیهات لزوماً نمایانگر اصول اخلاقی تمام شهروندان یک کشور نیستند، بلکه اغلب منعکس کننده ابدئولوژی و منافع صاحبان قدرت هستند.

ناگفته پیداست که در این تصویر دشمنان فقط در خارج از مرز‌ها نیستند و دشمنان فراوانی در داخل کشور وجود دارند که بخاطر «منافع ملی» باید سرکوب شوند. اینگونه بود که اسم رمز منافع ملی برای قتل‌عام یهودیان و کولی‌ها در آلمان نازی، برای تصفیه‌های استالین در اتحاد شوروی، برای نسل‌کشی ارامنه در حکومت عثمانی بسیاری از قتل و غارت‌های وحشیانه تاریخ به کار گرفته شد.

در هرکدام از این موارد، منافع ملی توجیهی برای سرکوب اقلیت‌ها بود. اما مثال جالب دیگری که می‌توان در این زمینه ذکر کرد حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی است که در آن شاهد سرکوب اکثریت توسط اقلیت هستیم. در این حکومت نوعی جداسازی و تبعیض نژادی سیستماتیک در کار بود و حکومت آپارتاید هدف از جداسازی نژادی را «حمایت از منافع ملی اقلیت سفیدپوست» اعلام کرده بود و به‌واسطه چنین توجیهی حقوق سیاه‌پوستان را نقض می‌کرد.

فرمول همیشگی حکومت‌های استبدادی برای سرکوب آزادی و حقوق شهروندی، یکسان کردن مخالفت و نقد به حکومت با ضربه زدن به منافع ملی است. آن‌ها با چنین اقدامی عملا صدای مخالفان را خاموش می‌کنند و هرآن‌کس که هم‌صدا با ظلم و تعدی حاکمیت نباشد را دشمن ملت می‌خوانند.

آیزیا برلین فیلسوف برجسته اهل شوروی (لتونی کتونی)، این نوع از منفعت‌جویی ملی را ضد میهن‌دوستی می‌داند چرا که در آن افراد علیه هم‌میهنان و هم‌شهروندان خود دست به اقدام خصمانه می‌زنند.

مثال بارز استفاده دولت‌های تحت حکومت دیکتاتوری از «منافع ملی» برای محدود کردن آزادی‌های مدنی و سرکوب فرآیند‌های دموکراتیک رژیم نولیبرال آگوستو پینوشه در شیلی است. پینوشه با نقض گسترده حقوق بشر، از جمله شکنجه، قتل و آدم‌ربایی مخالفان خود را سرکوب می‌کرد و به کرات از عبارت «تعقیب منافع ملی» برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات خود استفاده می‌کرد.

این مساله را در حکومت‌های فعلی ترکیه و ونزوئلا نیز می‌توان دید. رجب طیب اردوغان پس از کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶ که منجر به دستگیری‌های گسترده و پاکسازی و اضمحلال نهاد‌های دموکراتیک شد، با توجیه اقدامات سرکوبگرانه دولت خود اعلام کرد: «ما باید جامعه خود را از تهدیدهای مختلف علیه منافع ملی خود پاکسازی کنیم.

مهمترین جنایاتی که به نام منافع ملی انجام شده است

از جمله مهمترین تهدیدها، خطراتی است که درون نهاد‌های خودمان وجود دارد.» مادورو نیز به همین سیاق سال‌هاست منتقدان دولتش را «دشمنان ملت» می‌خواند و با خشونت تمام سرکوب می‌کند. مادورو به روشنی درباره مخالفان دولت خود چنین اظهار کرده است: «کسانی که با حکومت ما مخالفند، دشمنان ملت هستند و باید خاموش شوند»

مفهوم خصمانه «منافع ملی» فقط در حکومت‌های فاشیستی و توتالیتر وجود ندارد بلکه جوامع لیبرال نیز از گزند آن در امان نیستند. نمونه بارز این مساله را می‌توان در سیاست «جنگ علیه تروریسم» دید که پس از حملات ۱۱ سپتامبر توسط پرزیدنت جورج دبلیو بوش اعلام شد.

بوش همواره از وینستون چرچیل به عناون معلم خود در امور سیاسی یاد کرده است. چرچیل در گفتار مشهوری بیان کرده بود که: «منافع ملی در داخل مرز‌ها محدود نمی‌شود، بلکه به مسئولیت‌های ما در جهان گسترش می‌یابد.»

جورج بوش نیز به پیروی از معلم خود، منافع ملی را در خارج از مرز‌های آمریکا دنبال کرده و تهاجم به افغانستان و عراق را به عنوان اقدامات پیشگیرانه برای حفاظت از منافع ملی ایالات متحده آمریکا و از بین بردن تهدید تروریسم اعلام کرد.

وی یک هفته پس از حملات یازده سپتامبر در سخنرانی خود در کنگره آمریکا اعلام کرد: «ما منتظر حمله بعدی نخواهیم ماند و به صورت پیشگیرانه در جهت منافع ملی خود اقدام خواهیم کرد.» تهاجم به عراق توسط ناتو و به رهبری ایالات متحده، با ادعای وجود سلاح‌های کشتار جمعی و ترویج دموکراسی توجیه شد. اشغال و بی‌ثباتی متعاقب عراق و افغانستان منجر به خشونت‌های فرقه‌ای طولانی‌مدت، کشتار غیرنظامیان و ظهور گروه‌های افراطی شد و در عین حال نتوانست به اهداف اعلام شده، یعنی امنیت و دموکراسی در منطقه، دست یابد.

شاید در جهان کنونی هیچ کشوری به اندازه روسیه و ایالات متحده آمریکا دم از «منافع ملی» نزنند. ولادمیر پوتین بار‌ها هدف خود از تعدی به کشور‌های همسایه را دفاع از منافع ملی اعلام کرده است. برای مثال وی در سال ۲۰۱۴ و پیش از حمله به کریمه در سخنرانی خود گفت: «روسیه باید از منافع ملی خود محافظت کند، حتی اگر محافظت از منافع ملی به معنای مداخله در کشور‌های همسایه باشد. ما وظیفه داریم از جمعیت روسی زبان در خارج از کشور محافظت، و امنیت آن‌ها را تضمین کنیم.»

اما درباره ایالات متحده باید گفت که این کشور با تعقیب نوعی سیاست امپریالیستی در لباس «منافع ملی» به اصول بنیانگذاران خود خیانت کرده است. پدران بنیانگذار آمریکا تحت تاثیر آرمان‌های عصر روشنگری منافع ملی را مبتنی بر دو مفهوم متعالی و تغییرناپذیر آزادی و عدالت تعریف می‌کردند. تامس جفرسون، نویسنده اعلامیه استقلال آمریکا، در تعریف منافع ملی چنین می‌گوید: «منافع ملی استوار بر اصول آزادی، عدالت و تلاش برای سعادت همه شهروندان است.» برای روشن شدن مطلب، کافی است که این گفتار جفرسون را با سخن معروف هنری کسینجر مقایسه کنیم که می‌گفت: «منافع ملی یک مفهوم ثابت نیست، بلکه با تغییر اوضاع و اولویت‌های جهانی تغییر می‌کند.»

مفهوم خصمانه «منافع ملی» همچنین می‌تواند در جهت تخریب محیط زیست به کار افتد. آن نوع از منافع ملی که رشد اقتصادی را بدون توجه کافی به پایداری زیست محیطی تعقیب می‌کند، خسارات جبران ناپذیری به محیط‌زیست وارد کرده است. نمونه روشن این مساله را می‌توان در خروج ایالات متحده از معاهده پاریس مشاهده کرد که در جریان آن دونالد ترامپ اعلام کرد ایالات متحده فقط به دنبال منافع ملی خود است و محیط زیست برایش اهمیتی ندارد. این ملاحظات نشان می‌دهند که باید مفهوم منافع ملی، و خود مفهوم ملت، را بر وفق اصول آزادی و عدالتی جهانشمول بازتعریف کنیم؛ زیرا همانطور که کارل مارکس می‌گفت: «منافع ملی نباید تنها توسط طبقات حاکم تعیین شود، بلکه باید منعکس کننده نیاز‌ها و خواسته‌های همه طبقات اجتماعی باشد. منافع ملی واقعی درگرو رهایی طبقات فرودست و ایجاد جامعه‌ای آزاد و عادلانه است.»

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: علیرضا نجفی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
آزاده
|
Austria
|
۰۱:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
1
8
درود برر شما
تحلیلی بسیار جامع از وضعیت دیکتاتوری و استفاده دیکتاتور از واژهایی چون منافع ملی و دژمن برای ادامه قدرت بیان کردید.

به امید آزادی و عدالت برای سرزمین کهن ایران
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
6
0
ابتذال تحلیل
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
اینهم دلیل دیکتاتوری و ابتذال که حتی قدرت درک تحلیل راهم نداری
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
0
9
مطلب خوبی بود.با تشکر از رویداد 24
کاوسی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
0
8
مطلب بسیار وزین و پر باری است ممنون
محبوب از تبریز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۳
0
0
فعلا مدافعان روسیه در کشور حرف اول را می زنند دلیل بر اینکه با این همه خیانت روسیه باز هم انتقاد از روسیه را نمی تابند و کامنت را سانسور می کنند اگر از یک مقام حکومتی که قبلا در پستهای بالا بود و الان با حاکمیت زاویه پیدا کرده است به او انتقاد کنی و بد و بیره بگی فورا همین سایتها انرا برجسته می کنند رویداد 24 این روزها خیلی محافظه کار شدی اینمه دم از ازادی و برابری و دینمداریس صحبت کردن همه شعار است هیچ مقام و مسولی در این کشور به هیچ ارزشی پایبند نیست
نظرات شما
پیشخوان