تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۰۹ تير ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
صفایی فراهانی:

اگر می‌خواستند از برجام نتیجه بگیرند سفارت عربستان را آتش نمی‌زدند/ دیگر بین بد و بدتر انتخاب نمی‌کنم

صفایی فراهانی فعال سیاسی اصلاح طلب می‌گوید: مشکل امروز کشور نه اصولگراست و نه اصلاح طلب بلکه مشکل اساسی، مدیریتی است که به صورت وحشتناکی از مسائل علمی فاصله گرفته است.
حاضر نیستم در انتخابات مجلس بین بد و بدتر انتخاب کنم/ دلیل کارآیی نداشتن مجلس، قیف تنگ شورای نگهبان است
رویداد۲۴ محسن صفایی فراهانی در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرآنلاین درباره شرایط سیاسی گشور، انتخابات مجلس یازدهم و وضعیت اصلاح طلبان و اصولگرایان سخن گفته است. قسمت‌هایی از مصاحبه او در ادامه می‌آید:
 
مشکل امروز کشور نه اصولگرایی است نه اصلاح طلبی
 
امروز با بیماری‌های مزمن متعددی از جمله کسری بودجه، تورم دورقمی، پایین آمدن ارزش پول ملی؛ نظام بهره وری نزدیک به ۴۰ سال است که یا رشد منفی و یا نزدیک به صفر دارد؛ مصرف انرژی در کشور بسیار بالا است و بیش از ۸۰ میلیارد دلار در سال یارانه پنهان انرژی است، راندمان بهره وری از آب ۳۰ درصد است، شبکه برق کشور دو برابر متوسط جهانی انرژی را هدر می‌دهد!
 
این نکته به مصرف مردم اصلا ربطی ندارد و یک بحث اقتصاد مهندسی در شبکه است. یعنی بیش از ۲۰ درصد در شبکه برق کشور اتلاف انرژی وجود دارد، که این دو برابر متوسط دنیا است! در شبکه ۸۰ هزار مگاواتی وجود حدود ۸ هزار مگاوات از انرژی آن، بیشتر از متوسط دنیا هدر می‌رود! فاز دو و سه پارس جنوبی را حدود ۲۰ سال پیش شرکت توتال ساخته است. اکنون ۲۰ سال گذشته، ولی فاز‌های بعدی که اجرا کرده اند تماما از روی آن کپی کردند؟! بیش از ۵۰ سال پیش اتومبیل پیکان در کشور شروع به تولید شد هنوز موتور پیکان را روی بسیاری از این ماشین‌های نصفه نیمه کاره‌ای که مونتاژ می‌کنند، می‌گذارند و به مردم عرضه می‌شود.

مشکل امروز کشور نه اصولگراست و نه اصلاح طلب بلکه مشکل اساسی، مدیریتی است که به صورت وحشتناکی از مسائل علمی فاصله گرفته است، اکثر مدیران دارای این پتانسیل لازم نیستند مدیری که در یک کشور خشک بیش از ۷۰ درصد آب را از دست می‌دهد مسلم است که از دانش روز فاصله جدی دارد کشور ترکیه در روز چقدر بنزین مصرف می‌کند و ما با همان میزان جمعیت ۱۰ برابر ترکیه بنزین مصرف داریم! هنوز با رویداد‌ها مانند دهه اول انقلاب برخورد می‌شود.

چهل سال است خودی و غیر خودی کردیم
 
هنوز بعد از چهل سال بحث خودی و غیرخودی مطرح می‌شود، چرا بعد از دور سوم مجلس به بعد نظارت استصوابی را مبنای کار قرار دادند؟ شاید احساس کردند که آنروز کشور نیاز دارد. اما امروز چهل سال از شروع جمهوریت گذشته است اگر قبول نکنند که در جامعه فقط بایستی قانون حاکم گردد مشکلات‌مان حل نخواهد شد. از آن طرف می‌گویند «این مردم» آیا مفهوم این مردم را می‌دانند؟ وقتی می‌گویند مردم کشور بالغ اند؛ وقتی توقع دارند آن‌ها در رویداد‌های مختلف سیاسی مشارکت داشته باشند باید این نگاه را در همه حوزه‌ها به آن‌ها داشته باشند؛ اگر بلوغ آن‌ها قابل قبول است پس نیاز به قیم ندارند. اگر می‌گویید که آن‌ها فقط پشتیبان اصلی کشور هستند پس با ملتی مواجه هستید که این پتانسیل را درونش می‌بینید.

چطور موقع انتخابات که می‌شود احساس می‌کنید که این ملت این توانایی را ندارد که خودش می‌تواند در چارچوب قانون انتخاب اصلح نماید، یک نهاد واسط به جای مفاد قانون این نقش را ایفا می‌کند و باید صلاحیت کاندیدا‌ها را تائید کند! قانون است که سن، تحصیلات، اهلیت و ... را مشخص می‌کند نه اینکه برای مردم قیم بگذارند. این نوع نگاه کردن‌ها را بعد از ۴۰ سال باید تغییر داد.
 
نیاز است که نگاه کلان برای اداره کشور را تغییر داد و به کشور با یک دید جدیدتر نگاه کرد. تا بتوان از حمایت مردم برای اداره کشور بهره برد. انتخابات یعنی چی؟ انتخابات را با چه هدفی برگزار می‌شود؟ منظور از انتخابات فقط یک کاغذ رای است یا مُراد مشارکت مردم در سرنوشت خودشان است؟
 
واقعاً نمی‌دانم با این شرایط معیشتی چه می‌توان به مردم گفت، ارکان حکومتی همه دارند توجیه و برای اقتدار خود از هسته سخت قدرت وام خواهی می‌کنند، با این شرایط نمی‌توان از صندوق رای توقع معجزه داشت؟!

وقتی یک قیف باریک وجود دارد که نمایندگان مجلس از آن عبور می‌دهند و مجموع این نمایندگان آنقدر توانا نیستند که مسایل امروز ایران، منطقه و دنیا را خوب ببینند، مشخص است که کارایی محدود می‌شود؛ امروز به مجلسی نیاز است که بتواند مسائل ایران را در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خوب تجزیه و تحلیل کند و از مسائل منطقه شناخت داشته باشد و نسبت به روابط ما در منطقه واقف باشد. همینطور نسبت به دنیا احاطه داشته باشند. آیا ظرفیت مجلس این است؟

من قبول دارم دولت‌های مختلفی سر کار آمده اند و منتها به اصل مسئله توجه نمایند که آنچه در این ۳۰ سال رخ داده است برآیند این روش انتخابات است. به عبارت دیگر نتیجه و محصول انتخاباتی است که به این دولت‌ها ختم شده است. همه این‌ها ناشی از سوءمدیریتی است که نمی‌توانم بگویم از خارج از مرز‌ها به کشور تحمیل شده است این مشکلات ناشی از انتخاب‌هایی است که توانایی لازم را نداشتند. بار‌ها در صحبت‌هایم گفته ام که دهه ۴۰ بهترین دوره اقتصاد ایران است. تورم زیر ۵ درصد و رشد اقتصادی بالای ۱۰ درصد است. شما خاطرات آقای عالیخانی را بخوانید. ایشان به صراحت می‌گوید به هیچ وجه حاضر نشدم در موقع مسئولیت وزارت اقتصاد به دستور شاه گوش دهم. آن چیزی را عمل می‌کردم که علم اقتصاد به من اجازه می‌داد. بهمین دلیل هم با بالا رفتن قیمت نفت شاه او را حذف کرد! ولی امروز همه افرادی که مسوولیتی دارند به بالادستی خود نگاه می‌کنند تا ببینند چه می‌خواهد و همان را انجام می‌دهند.
 
قوه مجریه ۲۵ درصد اختیارات دارد پس همان قدر توقع داشته باشیم
 
 
نه اصلاح طلب و نه اصولگرا آنقدر در سیستم اجرایی کشور اختیارات ندارند که اصلا این تصمیمات را بگیرند. کرارا در مصاحبه‌هایم گفته ام که اگر قوه مجریه را به مفهوم قوه مجریه بررسی می‌کنید، طبق قانون اساسی بیشتر از ۲۵ درصد اختیارات ندارد و به اندازه همان هم باید توقع داشت.

حاکمیت با قوه مجریه فرق دارد. در دنیا اگر از دولت نام می‌برند به این دلیل است که آنجا دولت را در قالب حاکمیت می‌بینند. در ایران قوه مجریه به معنی حاکمیت نیست، دولت به مفهوم قوه مجریه اختیاراتش محدود به قوه مجریه است. پس نمی‌توانید از قوه مجریه توقع بیش‌تر از آن داشته باشید. (ضمن اینکه من قبول دارم دولت حاضر از تمامی اختیارات خود استفاده نمی‌کند و مشکلات جدی دارد) توسعه کشور به همه ارکان حکومتی مربوط می‌گردد با یک بخش از این ارکان نمی‌توان همه مسایل را حل کرد.

اینجا چانه زنی هم برنمی دارد. چانه زنی برای فعالیت‌های محدود است و نه تعیین استراتژی. کشور در تعیین استراتژی مشکل دارد و نه فقط در روش اجرا. مثلاً در آمریکا که یکی از حزب‌های دموکرات یا جمهوری‌خواه بر سر کار می‌آید در روش با هم تفاوت دارند، ولی در استراتژی یکی هستند به همین دلیل اگر به سال ۱۹۹۰ برگردید، می‌بینید آقای بوش جنگ در کویت با عراق را شروع کرد و آقای کلینتون ادامه داد. چندماهی از دوره بوش پدر مانده بود که به کویت حمله کردند تا عراق را از آن کشور بیرون کنند، اما این کلینتون بود که جنگ را ادامه داد. آقای کلینتون نگفت که بوش پدر اشتباه کرده بلکه همان استراتژی را ادامه داد؛ بنابراین تنها روش‌ها با هم تفاوت می‌کند. ولی اینجا درتعیین استراتژی و مبانی مشکل وجود دارد! دولت اختیار تعیین استراتژی ندارد فقط می‌توانید از آن‌ها انتظار داشته باشید با درپیش گرفتن یک روش اجرای درست مشکلات روزمره را حل کند و نه مشکلات بنیادی را. برای حل مشکلات بنیادی نیاز است که بتوانید استراتژی را تبیین نمایید این درحالی است که اختیار تعیین استراتژی جای دیگر است، در اختیار قوه مجریه نیست. از این دست مشکلات زیاد است بهمین دلیل بایستی با استفاده از مجموعه تجربیات بعد از ۴۰ سال قانون اساسی بازنگری شود. یکسری مشکلات اساسی وجود دارد که ربطی به نگاه اصلاح طلبی یا اصولگرایی ندارد، برای اینکه بتوان این مشکلات را از جلوی پای حاکمیت کشور برداشته تا امکان حکمرانی مناسب بوجود آید بایستی به اصلاح قوانین روی آورد.

هنوز بعد از چهل سال خودی و غیرخودی مطرح می‌شود، چرا بعد از دور سوم مجلس به بعد نظارت استصوابی را مبنای کار قرار دادند؟ شاید احساس کردند که آن روز کشور نیاز دارد. اما امروز چهل سال از شروع جمهوریت گذشته است اگر قبول نکنند که در جامعه فقط بایستی قانون حاکم شود مشکلات‌مان حل نخواهد شد. از آن طرف می‌گویند «این مردم» آیا مفهوم این مردم را می‌دانند؟ وقتی می‌گویند مردم کشور بالغند؛ وقتی توقع دارند آن‌ها در رویداد‌های مختلف سیاسی مشارکت داشته باشند باید این نگاه را در همه حوزه‌ها به آن‌ها داشته باشند؛ اگر بلوغ آن‌ها قابل قبول است پس نیاز به قیم ندارند

نمی‌دانم اختیارات ویژه‌ای که آقای روحانی از آن سخن می‌گوید چیست، ولی این را می‌دانم که همه حکومت‌های موفق در دنیا وقتی استراتژی تعیین می‌کنند در راستای آن اختیارات متناسب اجرایی را دارا هستند، برجام یک کار و تصمیم استراتژیک در ایران بود، ولی دیدید که برخی ارکان دیگر آن را برهم زدند؛ و پایبند به آن استراتژی نبودند به همین دلیل هم به نتیجه نرسید. به لحاظ یک ساختارشناسی و روش شناسی یکبار قانون اساسی را به لحاظ سیستمی بررسی کرد تا روابط و هماهنگی ارکان حاکمیت نسبت به مسئولیتهایشان مشخص و معلوم شود که همه نسبت به مسئولیت خود پاسخگو باشند. مثلاً امروز مجلس که مسئولیت نظارتی دارد، چطور می‌تواند قوه قضائیه را پاسخگو کند؟
 
 
در دوره احمدی نژاد همه قوا یکدست بودند، اما بازهم موفق نبودند
 
 
بحث روش اجرا از اینکه استراتژی ایراد دارد، جداست. اشکال این است که اصولگرا‌ها دائما می‌خواهند اصلاح طلبان را متهم کنند و اصلاح طلبان هم می‌خواهند اصولگرا‌ها را زیر سوال ببرند، اما ریشه مشکلات کشور یک جای دیگر است که به آن توجه نمی‌شود. مگر دوره آقای احمدی نژاد مجلس یکدست نبود؟ قوه قضائیه هم از جنس مجلس بود، دولت هم همجنس آن دو تای دیگر و همگی اصولگرا بودند، اما چرا موفق نبودند؟ چرا هشتصد میلیارد دلار درآمد افسانه‌ای ارزی کشور به طور کامل از بین رفت؟ یعنی می‌خواهید بگویید آن آدم‌ها همه بد بودند؟ نمی‌خواهم بگویم آن‌ها مدیران توانایی بودند، از کسی دفاع نمی‌کنم، برداشت غلط نشود! آن‌ها مدیران قوی نبودند، ولی ریشه همه اشکالات هم فقط آن‌ها نبودند، ارکان حاکمیت اصلا به استراتژی توسعه پایبند نیست! برجام را مثال زدم که بگویم برجام مهمترین مسئله کشور بود، ولی ارکان تصمیم گیر در حاکمیت برجام را در چارچوب استراتژی توسعه نمی‌دید! بهمین دلیل در تریبون‌های مختلف آنرا زیر سوال بردند.
 
اگر می‌خواستند از برجام نتیجه بگیرند نمی‌رفتند سفارت عربستان را آتش بزنند
 
اگر می‌خواستند از برجام نتیجه بگیرند، نمی‌رفتند سفارت عربستان را آتش بزنند! یعنی اینکه من این استراتژی را قبول ندارم! چه اتفاقی افتاد؟ مردم و کشور صدمه خورند. پس سراغ فرعیات نرویم که در این ۴۰ سال ۲۵ سال این گروه و ۱۵ سال دیگر آن گروه بر سر کار بودند. هر کدام که باشند ابزار‌های موجود در کشور برای اداره کردن هماهنگ یک کشور بزرگی مثل ایران کافی نیست. ضمن اینکه استراتژیست نداریم و به این استراتژی‌هایی هم که تدوین می‌شود پایبند نیستند. الان برنامه ششم توسعه را در پیش داریم و فارغ از اینکه به کل این برنامه انتقاد دارم، ولی بگویید چرا این برنامه موفق نبود؟ مگر مصوب مجلس نشده بود؟ برنامه چهارم توسعه را مجلس ششم تصویب کرد و کاری نداریم که چرا مرحوم آقای هاشمی آن را به مجلس هفتم برگردانند تا مطابق سلیقه آن‌ها اصلاح و ابلاغ شد. ولی آقای احمدی نژاد اصلا آن برنامه توسعه را هم قبول نداشت و به آن عمل نکرد! اصلا کسی از ایشان سئوال کرد؟ پس اشکالات کشور ریشه‌ای است و نباید بگوییم این اصولگرایان بوده‌اند یا این اصلاح‌طلب‌ها بوده‌انذ که این کار را کرده و پشت این قضایا پنهان شویم تا اصل موضوع فراموش شود.
 
 
یک دلیل کارایی نداشتن مجلس به قیف تنگ شورای نگهبان بر می‌گردد
 
 
چرا مجلس خروجی و کارآیی ندارد؟ یکی از دلایل به شورای نگهبان و آن قیف تنگ نظارت این شورا برمی گردد. دوم، نگرش سیاسی حاکمیت که در کشور حزب قوی نداشته باشیم. به صحبت‌های اصولگرا‌ها در مجلس نهم برگردید که آقای باهنر گفت: به این نتیجه رسیده بدون حزب نمی‌توان در مجلس فعالیت زیادی کرد؛ ولی چه اتفاقی افتاد؟ آیا نگاه برای اداره کشور تغییر کرد؟ آقای خاتمی برای اختیارات ریاست جمهوری لایحه برد؛ در اواخر دولت دهم، آقای احمدی نژاد هم به همین فکر افتاده بود و الان دولت آقای روحانی هم به همین درد مبتلاست. سه دولت که هر کدام با این سیستم به مشکل برخورد کردند. تا کی می‌شود این طوری کشور را اداره کرد؟ این مشکل باید یک جایی حل شود. تا کی قوای حاکم را با چسب، وصله و پینه می‌توان بهم گره زد، این اجلاس اقتصادی سران سه قوه که تشکیل می‌شود، برای اینکه هماهنگی شود. درحالی که باید این را در قانون اساسی دید، چگونه این‌ها را با هم هماهنگ کنیم و این‌ها چگونه از یک استراتژی تبعیت کنند. اگر پایبند نبودند چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر مسئولین قانون را رعایت نکنند چه اتفاقی باید بیفتد و چه طور باید جواب دهد؟ امروز مشکل کشور فقط انتخابات اسفندماه نیست بلکه مشکل این است که این همه مسئله متراکم شده است و یکبار باید به این مسائل نگاه کارشناسی و حرفه‌ای داشت و نه نگاه تهمت و اتهام زدن و زیر سوال بردن.

سالهاست کشور بر مبنای انتخاب بین بد و بدتر اداره می‌شود؟! اما یکبار فکر نشد با بد و بدتر کشور عقب می‌رود و به سمت بهتر شدن برنمی گردد. این روش، پاسخگو نیست.

با گعده کردن‌های سیاسی مشکلی حل نمی‌شود

گعده کردن‌های سیاسی مشکلی را حل نمی‌کند، ولی اگر نشست‌ها بر مبنی اصولی و در یک چارچوب حساب شده شکل بگیرد که از توان علمی مدیرانی که مطمئن هستیم تجربیات و توانایی علمی خوبی برخوردارند استفاده شود، مدیرانی که به نگاه امروز دنیا برای حکمرانی مطلوب اشراف مناسبی دارند و می‌توانند مسائل را حلاجی و آسیب شناسی کنند، یقینا اتفاق خوبی است.

در ایران به خاطر اینکه دو تا تار موی خانم‌ها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد می‌کنند. واقعا چرا خانم ریاضیدانی که استاد ریاضی جهان می‌شود از ایران مهاجرت می‌کند؟ ما اصلا فکر کرده ایم که این رفتن مغز‌ها چه مشکلی ایجاد می‌کند؟ ببینید! سالهاست اداره کشور بر مبنای انتخاب بین بد و بدتر اداره می‌شود؟! اما یکبار فکر نشد با بد و بدتر کشور عقب می‌رود و به سمت بهتر شدن برنمی گردد. این روش، پاسخگو نیست.
نظامیان نباید در سیاست و اقتصاد مداخله کنند

بایستی هر چیز در جای خودش قرار گیرد، نظامیان در سیاست و اقتصاد مداخله نداشته باشند، متولی سیاست خارجی مشخص شود. این تغییرات گلخانه‌ای نمی‌تواند انجام شود، نیاز به یک گروه استراتژیست برای تعیین چارچوب‌های مورد نیاز است کلی گویی مشکلی را حل نمی‌کند، اکثریت مدیران معتقد هستند اقتصاد دولتی و نهاد‌های شبه دولتی مشکل کار است.

باید توجه کنیم که مردم چه می‌خواهند، آن‌ها یک محیط آرام برای کسب و کار و زندگی درخواست دارند، دانشجویی که ۱۶ یا ۱۷ سال درس خوانده و از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شود می‌خواهد دیگر سربار اقتصاد خانواده خود نباشد، بین درآمد و هزینه خانواده‌ها یک بالانس نسبی وجود داشته باشد این‌ها چیز زیادی نیست که مردم توقع دارند، من واقعاً نمی‌دانم با این شرایط معیشتی چه می‌توان به مردم گفت، ارکان حکومتی همه دارند توجیه می‌کنند و برای اقتدار خود از هسته سخت قدرت وام خواهی می‌نمایند، با این شرایط نمی‌توان از صندوق رای توقع معجزه داشت؟!
 
 
دو تا تار موی خانم‌ها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد می‌کنند
 
اگر امکان معیشت مناسب مردم برقرار باشد، بخشی از مشکلات مردم حل می‌شود. من می‌توانم بگویم ۸۰ درصد مشکلات مردم در حال حاضر همین است. مثلا اگر با درایت و عقلانیت این مسئله سرانجام پیدا کند بعد بایستی به سراغ مسئله روانی جامعه و کرامت انسانی رفت، مگر رهبری در انتخابات قبلی نگفتند که رای حق الناس است. اگر برای مردم احترام قائل هستیم، این بایستی در تمامی شئون رفتاری حکومت تجلی پیدا کند.

گزارشی درباره گروهی که در مجلس ششم به آلمان رفته بودند و جنجال‌هایی را منجر شد، می‌خواندم. ظاهرا در صحبت با وزیر آلمانی گفته بودند آزادی‌هایی برای شهروندانتان قائل می‌شوید که منجر به بی بندوباری‌هایی در جامعه‌تان شده است. وزیر گفته بود درست می‌گویید و ما هم قبول داریم که یکسری آزادی‌هایمان یکسری بی بند و باری بوجود آورده، ولی وقتی آمار می‌گیریم می‌بینیم ۹۵ درصد مردم که آزاد هستند فکرشان به سمت سازندگی و رشد اقتصادی و بالا بردن اقتصاد کشور می‌رود و کمتر از ۵ درصد هستند که یک چنین مشکلی ایجاد می‌کنند. ولی به خاطر این اقلیت محدود کشور را زیر سوال نمی‌بریم که همه چیز را نابود کنیم.

در ایران به خاطر اینکه دو تا تار موی خانم‌ها بیرون بیاید یک عالم مسئله در کشور ایجاد می‌کنند. واقعا چرا خانم ریاضیدانی که استاد ریاضی جهان می‌شود از ایران مهاجرت می‌کند؟ ما اصلا فکر کرده ایم که این رفتن مغز‌ها چه مشکلی ایجاد می‌کند؟ ببینید! اسکاتلندی‌ها در شمال انگلیس قرار دارند که هم از نظر آب و هوایی بدتر از انگلستان است. در یک بررسی اجمالی در طول ۵۰ سال دوم قرن بیستم، مهاجرت از اسکاتلند به انگلستان را مورد تحقیق قرار داده اند. نزدیک به مهاجران ایران یعنی حدود ۱۷ درصد از نخبگانشان مهاجرت کرده اند. نتیجه این است که در طول ۵ دهه، ۵نمره آی کیوی جامعه پایین آمده است. این یک تحلیل علمی است نه گفته من. الان آمار‌های صندوق بین المللی پول حاکی از این است که در بین ۶۱ کشور در حال توسعه و کشور‌های عقب مانده‌ای که مثل ایران می‌خواهند به سمت توسعه بروند، ایران با حدود ۱۷ درصد مهاجرت مغز‌ها حائز رتبه اول است؟! آیا فکر نمی‌کنیم که ایران هم بعد از ۴۰ سال چه شرایطی پیدا می‌کند؟ پس در کنار معیشت، رعایت کرامت انسان و آزادی‌های اجتماعی اولویت زندگی امروز شهرنشینی است.
 
 
دیگر حاضر نیستم بین بد و بدتر انتخاب کنم و رأی بدهم
 
اگر واقعا شرایط تغییر نکند و انتخابات کماکان دو مرحله‌ای باقی بماند بنده خودم رای نخواهم داد. حاضر نیستم بین بد و بدتر انتخاب کنم. یا باید بتوانیم نیروی توانا و آگاه با شرایط مناسب روانه مجلس کنیم که از دل آن هم یک دولت تواناتر و به درد بخور بوجود بیاید یا نفرستیم.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Netherlands
|
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
1
1
تو خودت بدترینی گوه میخوری شرکت کنی
احمدی گشنیزجانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۱
0
0
آقای صفایی اولا گویا واقعه منا را فراموش کرده اید ثانیا این مشکلاتی را که شما ارائه می دهید حاصل زحمات دوستان وهم قطاران سیاسی خود شماست فرار به جلو ها چیزی جز عوام فریبی نیست از شما می خواهیم اجازه دهید مردم قضاوت کنند تا خودشان دیگر سراغ یارانه نروند نه وعده های پوشالی ودروعین شما ودوستانتان و...
نظرات شما
نظرسنجی
بهترین گزینه برای ریاست مجلس دوازدهم چه کسی است؟
پیشخوان