تاریخ انتشار: ۰۸:۴۷ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۶
نقد رویداد۲۴ بر فیلم‌های روز اول جشنواره فیلم فجر

دارکوب؛ عقب‌گرد آشکار بهروز شعیبی

دارکوب با هر متر و معیاری یک عقب‌گرد آشکار برای بهروز شعیبی است. بهروز شعیبی در دهلیز نشان داده بود ملودرام را به خوبی می‌شناسد و می‌داند چگونه باید با مهار احساسات یک ملودرام جذاب و قصه‌گو ساخت.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: دارکوب با هر متر و معیاری یک عقب‌گرد آشکار برای بهروز شعیبی است. بهروز شعیبی در دهلیز نشان داده بود ملودرام را به خوبی می‌شناسد و می‌داند چگونه باید با مهار احساسات یک ملودرام جذاب و قصه‌گو ساخت. 

نکته مثبت دهلیز پرهیز از احساسات‌گرایی و عدم قضاوت کارگردان بود. اما شعیبی در دارکوب دقیقاً مسیر برعکسی را طی می‌کند. یک قطب ماجرا را بسیار پررنگ می‌کند و آشکارا طرف آن قطبی را می‌گیرد که دوست دارد و همین باعث می‌شود تعادل داستان از بین برود. 

داستانی که می‌توانست به شدت ملتهب و جذاب باشد به شکل آشکاری خنثی از کار درآمده. علت این خنثی بودن را می‌توان در نگاه جانبدارانه شعیبی و تاکید روی مضامینی که در تضاد با داستان عمل می‌کنند جست و جو کرد. شعیبی آشکارا طرف مهسا است. انقدر برایش مهم بوده که مهسا را محق نشان دهد که یادش رفته می‌توانست با حفظ بی‌طرفی داستانش را بسیار جذاب‌تر تعریف کند. 

مهسا زنی معتاد است که به خاطر اعتیاد فرصت مادر شدن را از دست داده است. بعد از شش سال شوهر سابقش که زندگی جدیدی تشکیل داده را می‌بیند و اتفاقی متوجه می‌شود بچه‌ای که خیال می‌کرده از دست رفته است نمرده و شوهرش در تمام این سال‌ها به او دروغ گفته است تا با خیال راحت در کنار همسر جدیدش بچه را بزرگ کند. با متوجه شدن این موضوع احساسات مادرانه‌ مهسا ناگهان غلیان می‌کند و تصمیم می‌گیرد بچه‌اش را به دست آورد. بروز این احساس چنان خلق‌الساعه و ناگهانی اتفاق می افتد که بیننده گیج می‌شود. چنین تصمیم ناگهانی انقدر عاری از منطق است که نمی‌تواند بیننده را قانع کند. 

از طرف دیگر چون شعیبی تاکید عجیبی دارد که مهسا را محق نشان دهد هر رفتار عجیب و احمقانه‌ای را که این شخصیت از خود بروز می‌دهد به نحوی توجیه می‌کند. جار و جنجال و آبروریزی‌های او را به احساسات مادرانه‌اش ربط می‌دهد. در حالی که چنین رفتارهای غیرعقلانی ربطی به احساسات مادرانه ندارد. از طرف دیگر شعیبی تلاش می‌کند بدون هیچ توجیه و دلیل خاصی روزبه را محکوم کند. این‌که پدری اجازه ندهد دختر نوزادش زیر دست یک مادر معتاد بزرگ شود رفتاری کاملاً منطقی است. منتها شعیبی چون از پیش تصمیم گرفته طرف مهسا را بگیرد و او را تطهیر کند تلاش می‌کند هر طور که شده روزبه را محکوم کند. برای همین یک فلاش‌بک کاملاً بی‌ربط در دل داستان تعبیه کرده تا مثلاً عشق مهسا به فرزند نوزادش را نشان دهد. منتها این صحنه نه تنها چیزی را اثبات نمی‌کند، بلکه به ابهام مخاطب می‌افزاید. 

از طرف دیگر شعیبی سعی کرده در دارکوب دست به تجربه جدیدی بزند و وارد فضاهایی شود که تاکنون تجربه نکرده است. او مفتون خیابان‌های پایین شهر،خانه قمر خانمی که مهسا در آن زندگی می‌کند و آدم‌های معتاد فیلمش شده و به همین خاطر دوربین را مدام بین آن‌ها می‌برد و آن‌ها را به تماشاگر نشان می‌دهد. این شیفتگی به حدی است که شعیبی فراموش می‌کند این داستان قطب دیگری هم دارد و لازم است به اندازه مهسا به روزبه و نیلوفر هم نزدیک شود. این عدم توازن باعث شده این تصاویر تا حد یک فیلم تبلیغاتی بی‌خاصیت نزول پیدا کنند و فقط کارکرد تزئینی داشته باشند. 

بر خلاف دهلیز در این‌جا سانتی‌مانتالیزم غلیظی وجود دارد که به  فیلم آسیب می‌زند. مایه‌های احساسات‌گرایانه دهلیز بسیار بیشتر از دارکوب بود اما در آن‌جا شعیبی توانسته بود این احساسات را کنترل کند و فیلمی آرام و بی‌طرف بسازد که ذره‌ای از این مایه‌های احساسات‌گرایانه سوءاستفاده نمی‌کند. اما اینجا و در دارکوب شعیبی به جای کنترل این مایه‌های احساسات‌گرایانه به شکل افسارگسیخته‌ای به این مایه‌ها دامن می‌زند و از همه بدتر آن را به طرف یک قطب ماجرا سرازیر می‌کند تا تماشاگر با او همذات‌پنداری کند. حتی اگر این همذات‌پنداری به قیمت از دست رفتن منطق فیلم تمام شود. حتی اگر رفتار منطقی روزبه تقبیح شود و رفتار احمقانه مهسا تطهیر مهم نیست، مهم این است که تماشاگر طرف مهسا قرار بگیرد. شعیبی این‌گونه منطق را به نفع سانتی‌مانتالیزم کنار می‌گذارد و باعث می‌شود فیلمش به جای آن‌که تاثیرگذار از کار دربیاید خنده‌دار شود. 

مضمون اصلی فیلم هم بدون هیچ ظرافتی در جای‌جای فیلم فریاد زده می‌شود. این مضمون‌زدگی باعث شده فیلم به جای این‌که داستان خوبی تعریف کند شعار بدهد. شعارهایی که در نهایت به ضرر فیلم تمام شده و نتوانسته چیزی را که مدنظر کارگردان بوده به تماشاگر منتقل کند. فیلم یک سارا بهرامی دارد که تمام تلاشش را می‌کند تا جلب توجه کند. چهره‌اش را در هم ریخته و شل و بد حرف زده تا شبیه معتادها شود. جیغ می‌زند و داد می‌کشد تا نظرها را جلب کند. اما یک دهم نوید محمدزاده در ابد و یک روز موفق نمی‌شود معتاد باشد. اما همین بازی گل‌درشت و تصنعی احتمالاً نظر هیئت داوران را جلب خواهد کرد و در میان کاندیداها قرار خواهد گرفت. 

مشکل شعیبی این است که شخصیت‌هایش را به خوبی نمی‌شناسد. نه مهسا معتاد را خوب می‌شناسد و نه روزبه پولدار و به ظاهر ظالم را. به خاطر همین عدم شناخت فیلمش را پر کرده از صحنه‌های مثلاً تکان‌دهنده‌ تا این ضعف بزرگ را بپوشاند. برای کسی که اثر جذابی مثل سیانور ساخته دارکوب یک عقب‌گرد آشکار است. امیدوارم شعیبی در فیلم بعدی جبران کند و اثر بهتری بسازد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان